Pills[قرص ها]

1.9K 162 179
                                    

با اخم و دقت زیاد عکس هارو نگاه میکرد
-کدومشو دوست داری؟
+اینا پنت هاوس هستن ؟
رو به ایدن کرد و‌پرسید
•آره ...و خب قیمتاشون مناسبه و موقعیت مکانیش هم خوبه ...نزدیک به سنترال پارک و مرکز خرید و بیمارستان
+من پنت هاوس نمیخوام ایدن ...من خونه ویلایی میخوام

زین لم داد رو مبل و تک خنده‌ای کرد چون به ایدن گفته بود هری دنبال چیه ولی اون اصرار داشت هری ازین پنت هاوس ها حتماً یکی روانتخاب میکنه
لبخند پیروزمندانه‌ای به ایدن زد
•ولی هری ...خونه ویلایی تو‌ نیویورک کمه و اگه باشه خارج از شهر هست ...کم پیدا میشه جایی که نزدیک به محل کارت و مراکز خرید و بیمارستان باشه

عکس یکی از پنت هاوس هارو سمت هری گرفت
•این یکی واقعاً بی نظیره ...
دست به سینه حرفای ایدن رو‌تو‌مغزش تحلیل میکرد
-عزیزم نظرت چیه ؟
دستشو رو کمر هری کذاشت تا حس مالکیت بیشتری بکنه
+من زندگی تو آپارتمان و اون پنت هاوس های لعنتی رو دوست ندارم
خودشو برای زین لوس کرد و ایدن شوکه نگاش کرد
هری که اون میشناخت همیشه خیلی جدی و وسواسی رفتار میکرد ولی الان داره برای این مرد عشوه میاد تا حرفش رو به کرسی بشونه
-باشه ...ماهم دور پنت هاوس هارو خط میکشیم
خودشو سمت هری کشوند و گوشه لباشو بوسید
+این شد یه چیزی

چرخید سمت ایدن و اخم عمیقی رو‌پیشونیش شکل گرفته بود
+آم ...ایدن خیلی ممنونم بابت اینا که کلی دنبالشون رفتی ...ولی من میخوام تو یه خونه ویلایی زندگی کنم
•خونه خودت مشکلش چیه ؟ ویلایی هم هست
-خب این قراره خونه مشترک من و هری باشه ...
اومد جلو و دستشو رو پای هری کشید
-یه خونه که قراره کلی بچه توش به دنیا بیاریم و بزرگشون کنیم
هری لبخند خجالتی زد و ابروهاشو براش بالا انداخت "نگو" لب زد و مرد آروم خندید و سرشو به نشونه تأیید تکون داد
•باشه ...من چندتا ویلایی براتون پیدا میکنم فقط قیمت ...
-مهم نیست ...هر چقد باشه ...فقط هری باید از خونه خوشش بیاد قیمتش برامون مهم نیست ...
با لحن محکم و صدای رساش جواب داد و ایدن عکس هارو با حرص تو کیف دستیش میگذاشت
•بهتون خبر میدم
+ممنونم ایدن
لبخند شیرینی زد و بلند شد و از قصد بغلش کرد تا حسادت زین رو تحریک کنه و موفق هم بود چون ضربه‌ی آرومی به باسنش خورد
از بغلش بیرون اومد
-ممنونم ایدن
•برای هریه ...چیزی نیست
با پوزخند جواب داد و از اتاق کار هری خارج شد و در رو بست

+هی زین ...انقد بد باهاش رفتار نکن
اخم کرد و کنارش نشست
-بغلش نکن تا منم باهاش بد رفتار نکنم
دستشو دور کمرش انداخت و هریو به خودش چسبوند
+حسود
نخودی خندید(به قول یکی از بچه ها لوبیایی خندید 😂) و زبونشو برای زین درآورد
-میخورمت نکن ...
چونه‌ی هری رو بوسید

+پروژه هتل چطور پیش میره ؟
-خب کارای ساخت اسکلتی و دیوار گذاشتناش تموم شده و الان دارن ریزه کاریا رو انجام میدن ...قبل اینکه بیام پیشت رفتم اونجا و بازدید کردم ...همه چیز داره طبق بودجه بندی شما پیش میره رئیس
+خوشم اومد
لبخند مغرورانه‌ای زد
+الان نتیجه وسواسی بودن رو داری با چشای خودت میبینی
-آره ...منم مثل خودت کردی هر چیزیو باید چند بار چک کنم تا از دقیق بودنش مطمئن شم

Bosses[Z.S _ Mpreg]Where stories live. Discover now