رو جزیره رو دستمال کشید و با دقت ظرف کیک رو ورداشت و توفر گذاشت
تایمرشو تنظیم کرد و دستاشو بهم کوبید
+اینم ازین
دوباره آشپزخونه رونگاه کرد تا مطمئن شه تمیز و مرتبه
با خیال راحت سمت اتاقش رفت و لباساشو عوض کرد
یه شلوار مخمل کبریتی خردلی پاچه گشاد با یه تی شرت سفید بوشید
دستی به موهای شلختهاش کشید واونارومرتب کرد
یکم از عطرش زد و زیر لب یه شعریو زمزمه میکرد
صدای زنگ در اونو به خودش آورد و لبخند بزرگی روصورتش نشست
با خوشحال وهمون لبخند زیبا سمت در رفت و بازش کرد
+خوش اومدی
با دیدن مرد تو اون شلوار و کت جین لبخندش بزرگ تر شد
-سلام شیرین عسل
یه قدم به داخل برداشت و گونه ی هریو بوسید
یه بسته بزرگ دستش بود و هری دلش میخواست بفهمه اون توچی هست
-دعوتم نمیکنی بیام تو؟
+ببخشید ...بیا تو
از جلو در کنار رفت و زین وارد خونهاش شد
-چه بوی خوبی میاد
+برات کیک درست کردم
کت لیشو درآورد داد به هری تا براش آویزون کنه
-بلدی ؟
سورپرایز شده از هری پرسید
+اوهوم
کت زین رو آویزون کرد و باهم دیگه سمت سالن رفتن
-میتونم بشینم ؟
از دو شب قبل زین هرجای خونه ی هری که میخواست بشینه اجازه میگرفت
+زینننن
غر زد و چشاشوچرخوند
رو کاناپه نشست و یثلم داد
+نوشیدنی چی دوست داری برات بیارم ؟
-هممم... چایی خوبه
+پس الان میام
سریع رفت توآشپزخونه و با دوتا فنجون چایی برگشت و کنار زین نشست
دوباره به بسته کنار زین نگاه کرد
+این توچیه؟
سینی رورومیز گذاشت
-کدوم؟
میدونست منظورش چیه چون همش. نگاهش به اون بسته بود
+زین اذیتم نکن
لباشوآویزون کرد
-باشه عزیزم ... این ماله توعه
بسته رو سمت هری گرفت
+واقعاً؟
ذوق زده پرسید ودستشو برد توجعبه برد و یه هودی سفید از توش درآورد
+زینییییی
روش عکس مینی داشت و هودی رو بغل کرد
+مرسی زینی من
خودشو سمت زین کشید و بغلش کرد محکم
-توش هنوز چیزایی هست که ندیدیا
عقب کشید و تو بسته رونگاه کرد
یه هودی دیگه که این دفه این یکی میکی بود
+این ماله توعه هوم؟
-دقیقاً شیرین عسل
هودی هارو کنار گذاشت و دوباره توبسته رونگاه کرد
گوش های مینی
+فاک زین ...این خیلی دوست داشتنیههه
با چشاشیی که برق میزد دوباره توبسته رونگاه کرد
دوتا بلیط دیزنی لند
دهنش باز مونده بود حس میکرد الانه که قلبش وایسه
+این بهترین هدیهًای بوده که تا بحال گرفتممممم
خودشو سمت زین پرت کردو زین روکاناپه خوابید وبغلش کرد
-خوشحالم که دوسشون داری
+خیلی زیادددد
شروع کرد به بوسه گذاشتن رو صورت زین و اونم میخندید
-باشهبیبه...کافیه
با خنده گفت و هری سرشوبه نشونه ی نه تکون داد
+نوپ ...
لباشو رو لبای زین گذاشت و بوسه شیرینی رو شروع کرد.***
-پس گوشی مینی کجاست ؟
+تادااا
از جیب جلویی هودیش درش آورد و روسرش گذاشتش
-الان کاملاً شبیه مینی شدی ...حتی بهتر ازون
+توعم یه میکی کاملی ...البته از نوع هاتش
به زین چشمک زد و زین گونه اشو بوسید و باهم دیگه بعد از تحویل دادن بلیط به باجه دست تودست هم دیگه،وارد دیزنی لند شدن
+زیننن
به وجد اومد وقتی اون قصر ها واون شخصیتای انیمیشنی رو دید
+گاد انگار دارم توخود انیمیشن ها قدم میزنمممم
دست زین روفشار داد
+ میکی و مینی
با دست آزادش بهشون اشاره کرد و دوید سمتشون و زین رودنبال خودش کشید
-عکس بگیریم عکس بگیریممم
با ذوق وهیجان خاصی که تو صداش بود گفت و اونجا یه عکاس بود که عکس های پولاروید(؟:/) میگرفت
+هی مینی
دست زین رو ول کرد وعروسکمینی رو بغل کرد و بعد سراغ میکی رفت
باهاشون از بچگیش که با انیمیشن های دیزنی سپری شد حرف میزد و افرادی که داخل اون عروسکا بودن جواب هری رومیدادن
زین فکر کرد که چقدر خوبه که روز تعطیلی دوس پسرشو آورده دیزنی لند واون الان انقدر خوشحال و هیجان زدهاست
این پسر چشم سبز داشت کم کم کل دنیاشو فتح میکرد و تصمیم داشت تا ابد بر روح و قلب زین حکومت کنه
YOU ARE READING
Bosses[Z.S _ Mpreg]
Action-تو رئیس من نیستی ... +چرا هستم؛ هم توتخت هم تومحل کار من رئیستم کیوتی Highest ranking #1 zarry #1 stylik #1 zarrystylik #1 lgbtfiction #1 gayromance #2 romance #16 zaynmalik #4 onedirection