ugly fan and hot Fucker 7

5.4K 1.1K 143
                                    

"قرارداد"

وقتی سایه چانیول روش افتاد و نفس خشمگینش رو شنید

نتونست خودش رو کنترل کنه...زانوهاش شل شد و تو جاش

سر خورد و رو زمین نشست!

دوست داشت داد بزنه اما میدونست چانیول به خوبی قیافش رو

میشناسه و اگه بفهمه کسی که رانندشه فن هزار آتیششه مطمینا

از کار بیکار میشد و دیگه تا آخر عمرش نمیتونست آیدلش رو

ببینه!

_تصمیمت رو گرفتی؟

وقتی جوابی از اون دزد احمق که از ترس داشت میلرزید نشنید

با شلاق تو دستش ضربه محکمی به دیوار بالا سر پسر زد و

صدای وحشتناکی که ایجاد کرد باعث شد همزمان صدای گریه

پسر هم بالا بره و نفس عصبی چانیول با شنیدن اون صدا برای

یک لحظه بند اومد...اون مردی نبود که از گریه بقیه حس بدی

بهش دست بده برعکس از آسیب رسوندن و شنیدن صدای گریه

بقیه لذت میبرد اما حالا حس کرد اون صدا زیادی معصوم و بی

گناهه!

بکهیون با دستای سردش صورتش رو پوشوند و اهمیتی به خونی

شدنشون نداد...اگه قرار بود درد بکشه ترجیح میداد چشماش رو

ببنده و نبینه چه کسی داره اون درد رو بهش میده!

اما با شنیدن صدای کلید برق نفسش گرفت و لحظه بعد با پیچیده

شدن دستای قوی به دور بازوهاش و به دنبالش بالا کشیده

شدنش حتی حرف زدنش رو هم فراموش کرد

_بذار ببینمت!

صدای مرد روبه روش پرخاشگر به نظر میرسید و باعث لرزیدن

آروم بکهیون میشد!

واقعا تصمیم نداشت دستش رو کنار بزنه اما با کوبیده شدن با

شدتش به دیوار پشتیش نفسش گرفت و سر گیجه فجیعی

بهش دست داد!

انگار که شیره وجودش رو از بدنش کشیده باشن دستای بیجونش

کنار بدنش افتادن و از اون فاصله نگاه بی حالش رو به چشمای

سرخ شده آیدلش داد!

چشمای یخیش بدجور آشنا بود...شاید برای همین لحظه ای

فشار دست چانیول به بازوهای زیر انگشتش کمتر شد!

_من رانندتونم..(چونش لرزید و با بغض ادامه داد)...بیون بکهیونم

ugly fan and hot fuckerTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang