part 27

657 148 107
                                    

عصباني. دلشكسته. سردرگم.

اين سه تا كلمه احساس وحشتناك ليامو توصيف ميكردن. همه چيز روش سقوط كرد. خاطرات با زين. احساسش نسبت به زين. بوسيدناشون. همه چيشون. انگار تا الان خواب بود و تازه از خواب بيدار شده بود. نااميد واقعي بود،
هيچ وقت فكر نميكرد همچين اتفاقي بيفته.

شكست عشقي؟‌ هيچ وقت فكرشو نميكرد. چيكار كرده بود كه اينجوري شده بود؟ كجاي راهو اشتباه رفته بود؟ چيكار بايد ميكرد؟
زين بدون خداحافظي با چند كلمه تركش كرده بود.

بي حس و سرد وسط سالن پذيرايي نشسته بود. بي حس بود ولي اشك ميريخت. حتي زحمت پاك كردنشونم به خودش نميداد. چرا پاك كنه؟ مگه مهمه؟ مگه اصلا ديگه چيزي مهمه؟ آخرين چيزي كه مهم بود زين بود و حالا ديگه نداشتش. چرا باز بايد به چيزي اهميت ميداد وقتي قرار بود از دستش بده؟

اگه ميخواست هم نميتونست اشكاشو پاك كنه. چون نامه ي زين تو دستش بود. دست مشت شدشو به دندون گرفت و گاز گرفت. گاز گرفت تا به هق هق نيفته.

از صداي خودش متنفر شده بود. از همه چيزش متنفر شده بود. ليام بدجوري شكست خورده بود. ياد امروز صبح افتاد.
' گونشو بوسيد. لب هاشو بوسيد. اون موهاي خوش حالت مشكي رو بوسيد. " دوست دارم" '

داشت آتيش ميگرفت. كاش ميشد پرواز كنه و بره پيش زين. ولي زين كه ديگه دوسش نداشت. نقص ليام كجا بود؟ پير و كسل كننده شده بود؟ اون كه سي سالشم نشده بود.

نكنه... نكنه زين آهن پرست بود و فقط بخاطر پول با ليام بود!

همين بود. زين پول ميخواست. لباس ميخواست. اون تمام مدت ادا در آورده بود و ديگه نميخواست وقتشو با ليام تلف كنه.
زين ديگه بر نميگشت. لويي درست گفته بود. زين يه جنده ي پول پرست بود.

فيليپس درست گفته بود. هري دروغ گفته بود. اونم همدستش بود.

كراواتشو شل كرد و نگاهش به نقاشي روي ديوار افتاد. نقاشي اي كه چند ماه پيش از زين خريده بود. از جاش بلند شد و به سمت تابلو رفت. اگه اون نقاشي رو نخريده بود. هيچوقت زينو نميديد.

زين همش دروغ گفته بود. زين قلب ليامو درگير كرده بود. اون نگاه ها هم دروغ بودن. اون فهميد ليام دوسش داره و با يه مشت پول ولش كرد.

اگه یه هفته پيش كسي بهش ميگفت این اتفاق ميفته ميگفت از حسادته. رابطه ي اونا عالي بود. تنها چيزي كه كم داشت اين بود كه ليام جلو زين زانو بزنه و بهش درخواست ازدواج بده. همين.

دست كرد تو جيبش و جعبه ي حلقه رو بيرون آورد. با تمام زورش جعبه رو رو زمين پرت كرد. ديگه هيچي براش معني نداشت. كاش اين يه كابوس بود. كاش.

كاش دوباره بغل زين تو رخت خواب بيدار ميشد. كاش دوباره لب هاشو ميبوسيد.

گوشيش زنگ خورد. گوشي رو از جيبش در آرود به به صفحش نگاه كرد

"دين فيليپس"

آهي كشيد و تماسو وصل كرد ولي سلام نكرد.

_ درست ميگفتي... اون رفته... چيزاي زياديم با خودش برده

+ من سعي كردم بهت هشدار بدم ليام، متاسفم... ولي نذار خيلي تحت تاثير قرارت بده ليام. تو كلي كار داري.

_ اون عالي بود... چرا اين كارو با من كرد؟

+ ميدونم سخته. ولي تو ازش برمياي. مطمئنم

_ نميتونم. هيچكس دوباره اون حسو به من نميده

+ دوباره باهات تماس ميگيرم. تو نياز به زمان داري. بدون ميتوني به من اعتماد كني پين

ليام بدون هيچ حرفي تلفنو قطع كرد. ولي دوباره زنگ خورد.

_ بله؟

+ لي ليام

ليام صدارو نشناخت و فكر كرد يكي سركارش گذاشته

+ لي منم زين

صداي زين ميلرزيد. خودش بود. همون زيني بود كه ولش كرده بود

+ ليام حرف بزن

_ ديگه زنگ نزن

زين ساكت شد و ليام تعجب كرد.

_ شنيدي چي گفتم؟ نميخوام بهونه هاتو بشنوم. زنگم نزن

ليام داد ميزد

+ ليام صبر كن. تو نميفهمي

_ چرا ميفهمم تو وارد زندگي من شدي و وانمود كردي يه آدم عالي هستي. منو جذب خودت كردي. منو گول زدي و من همه رو فهميدم

ليام ديگه داد نميزد و فقط زمزمه ميكرد

_ من ديگه دوستت ندارم. تو هم هيچوقت دوستم نداشتي

+ ليام! اينو نگو من واقعا دوستت دارم اينجوري كه بنظر ميرسه نيست

_خفه شو

دوباره داد زد

_ من... فقط ديگه زنگ نزن

و تلفنو قطع كرد.

اون چيكار كرد؟ دروغ گفت. عاشق زين بود ولي صدمه ديده بود. دلش شكسته بود. ضربه خورده بود. همه ي اينا باعث شد اونارو بگه.

" من كه بهت گفتم اون دوستت نداره"

خیلی دوس دارم راجع به وقتی که این پارتو ترجمه کردم حرف بزنم، شبی بود که چند ساعت بعدش قرار بود مصاحبه ی جیجی با جیمی پخش بشه و خیلیامون استرس داشتیم، موقع تایپ و ترجمه من فقط گریه کردم، گریه کردم و ترجمه کردم، گریه کردم و تایپ کردم، گریه کردم و سیو کردم، گریه کردم و گریه کردم. بعدشم مصاحبه ی جیجی پخش شد... من نه شک کردم نه هیچی فقط خواستم اون لحظاتو باهاتون به اشتراک بزارم که مصادف شده بود با ترجمه ی این پارت...

وت و کامنت و تگ و فالو و اَد و شِیر کردن یادتون نره💜

paint (ziam, Persian Translation) [COMPLETED]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin