۴

1.5K 395 80
                                    

کریس لیوان آیس آمریکانو رو جلوی بکهیون گذاشت.
"بخور گوشت بشه به تنت"

بکهیون لب ورچید و با بی میلی یه قلپ خورد.
"چرا برای من همیشه ازین بدمزه ها می خری و برای خودت نه؟"

کریس یه لب به کاپوچینوی خوشمزه اش( قطعا) زد و گفت:
"چون تو هیچ وقت دنگتو نمی دی؟"

و ابروهاش رو به طور بامزه ای بالا برد.
"و اینم از همه ارزونتره"

بکهیون نچ کرد.
"اوکی... قانع کننده بود."
و یه قلپ دیگه ازون مایع تلخ سرد بالا داد.

کریس با بی قراری به دور و برش نگاه کرد.
"امروز چقدر دفتر کارمون خلوته..."

"عشقت نمیاد امروز."
همینطوری که سرش توی برگه های طرح برنامه ی فردا و هفته ی آینده بود گفت.

کریس سرفه کرد و ادا تنگا رو درآورد.
"عشقم؟.... چی می گی تو؟؟"

بکهیون به این پسر بامزه نگاه کرد و خودکارشو لای کلاسورش گذاشت.
" بعد هف سال من اگه تو رو نشناسم که باید بدم از "اونجا" دارم بزنن!" (نگید نفهمیدین منظورش از "اونجا" کجاس که می دم دارتون بزنن !)

لپای کریس قرمز شد.

"اَخخخخ.... جوجولوی من خجالت کشید!"
بکهیون لپای با نمک کریس رو با دستاش کشید و باعث شد کریس بیشتر خجالت بکشه.

بکهیون توی دلش پوزخند زد. اگه کریس می فهمید یه امگا داره اینطوری باهاش برخورد می کنه الان اینجا رو به آتیش کشیده بود!

"بکهیون؟؟"
کریس با نرمی صداش زد و بکهیون به صورت کیوتش نگا کرد.
_(هممم؟)
"تو هم فکر میکنی آلفاها باید فقط با امگاها و آلفاها جفت بشن؟ ..
منظورم اینه که... امممم...چجوری بگم؟"
و پشت سرشو با کلافگی خاروند.

بکهیون سرشو به علامت نه تکون داد.
اون به عنوان یه امگای بیزار از سنتهای دست و پاگیر، نمی تونست بگه موافق این داستانهاس و از طرف دیگه خوشبختانه طرف کریس یه بتاست.

اگه بکهیون بخواد بگه توی این رابطه، کی ممکنه ضرر کنه اون مسلما بتا است. چون آلفا تحریک پذیری بالایی در برابر امگاها داره و شانس بتا برای خیانت دیدن خیلی بالاست.(بیچاره بتا)

بتا امروز یه قرار کاری داره و نیومده.
اون رفته با مدیر برنامه های بازیگر مشهور، لیسا مانوبان مذاکره کنه واسه دعوت کردنش به برنامه.

اگه پارک چانیول بتونه اون امگای خوشگل رو قانع کنه که تو برنامه شون شرکت کنه، یه برد واقعی برای برنامه ی اونهاست. چون لیسا مانوبان امگاییه که بدون اغراق همه ی آلفاهای کشور روش کراش دارن.

و مصداق بارز یه امگای همه چی تمومه.

خوشگل، خجالتی، ظریف، و احتمالا تا چند سال دیگه با یه کله گنده ازدواج می کنه و شش تا بچه براش میاره.

دقیقا چیزایی که بکهیون نمی تونه باشه.

بکهیون به عنوان امگا، یه فیس خیلی خیلی عادی داره، چشمایی که همیشه پلک پشتشون پر از پفه، صورت نسبتا خالخالی، و گونه های رنگ پریده.

اصلا بخاطر همینه که اون با شیومین دوست شده. چون شیومین بهترین آرایشگریه که می تونه یه صورت معمولی رو شبیه یه آلفای مقتدر کنه.

عضلاتش؟ اونا پُر و مردونه ان و بکهیون جزو مردای چهارشونه به حساب میاد.

شرم و حیا؟

باید بگم بکهیون از وقتی یادش میاد پر حرف و وراج و همینطور ماجراجو و شرور بوده و اصلا یکی از دلایلی که پارک چانیول اونو به عنوان مجری برنامه اش انتخاب کرده و الان برنامه اش اینقدر موفقه همین ویژگی شه.

و از‌ همه مهمتر، بکهیون‌ یه امگای عقیمه.

(تمام اون داستانها در مورد امگاهای مردی که بچه شون رو از کونشون بدنیا میارن فراموش کنین. هیچ مقعدی چنین قابلیتی رو نداره!)

آخه کی دوست داره‌ با یکی مث‌ بکهیون قرار بزاره؟

در واقع اون آلفاهای حشری فاسدی که توی بارهای پایین شهر ول می چرخن و از سوراخ لوله پلیکا و کون سگ هم نمی گذرن، تنها کسایی ان که ممکنه به چنین امگاهایی توجه‌کنن.

اگه می شد اونم یه بتا باشه، می تونست شانس اینو داشته باشه که یه آلفای با کلاس و مهربون‌ مث کریس عاشقش‌ بشه و حتی بخاطرش خطر کنه و از سنتها عبور کنه...

بکهیون‌ به پارک چانیول حسودی اش میشه.

خیلی زیاد.

Don't let me down Where stories live. Discover now