درنده خو..ببر صفت..
آدمایی که طمع احاطه و کنترلشون میکنه..
تا جایی که کالبد خالی بیش نیستن که فقط از هوس پر شدن..
انسانیت مرده..
و انسان ها رو می کشه..
تو آینه که نگاه می کنم تو عمق چشم هام یه موجود درنده است..میخواد از بین ببره و ازهم بدره..
شب و روز باهاش مبارزه میکنم سرکوبش میکنم تا انسانیت نمیره..تا انسانی رو نکشم..
در نهایت من ظاهر یه ببر رو دارم که ازش متنفرم..
از بوی ترست متنفرم..
از کالبد های پر شده از طمع متنفرم..
اما..
برای نجاتت..
برای نجاتم..
میکشم درنده خویی که میخواد ما رو از هم بدره..
فقط بمون..و نترس ازم..
نوازشم کن بی صدا..
مثل یه بچه..★تیزر حاوی اسپویل می باشد(*پیشنهادی*حتما ببنید ، در کانال :@Nina_Dailybox)..
★آپ به زودی..
YOU ARE READING
𝐓𝐈𝐆𝐄𝐑𝐈𝐒𝐇
Fanfictionهر روز درد و رنج.. هر لحظه عذاب.. اما بالاخره فرار کرد.. چانیول ببرینه ای که از آزمایشگاه غیر قانونی یه دانشمند دیوانه فرار میکنه.. اون دانشمند دیوانه بیخیال سوژه ای میشه که موفقیت آمیز بوده؟ ★★★ هر روز درد و رنج.. هر لحظه عذاب.. اما بالاخره فرار ک...