Part6

1.2K 325 73
                                    

جشن بالماسکه هفدهم می یکی از جشن هایی بود که هر سال سه روز مانده به تولد ولیعهد برگزار میشد..

در این مراسم هرکس با مخفی کردن چهره خود میتوانست با فرد دلخواهش برقصد و خود را در اختیار او قرار دهد

نفس عمیقی کشید ماسک طلایی-مشکی رنگ رو روی صورتش گذاشت بند هایش رو پشت سرش بست و به صورت مخفی شدش درون اینه نگاه کرد

اروم از اتاق مخصوصش بیرون اومد با قدم های با اقتدارش از راه پله گذشت

درون حیاط بزرگ قصر قدم گذاشت هرکس با دیدن علامت مخصوص روی ماسکش می ایستاد و بهش ادای احترام میکرد

از کنار حوض اب گذشت لحظه ای با دیدن دختر و پسری که همو مخفیانه پشت درخت میبوسیدن ایستاد

تصور اینکه اون نمیتونست هیچ دختری رو ببوسه بر خلاف انتظارش هیچ احساس ناراحتی و حسرتی رو بهش القا نمیکرد

چشم های کشیدش رو به در بزرگ و چوبی سالن دوخت

چند قدم باقی مونده رو هم طی کرد کنار فردی که اسم افراد رو میخوند وایستاد

پسر تنها با یک نگاه سریع تونست تشخیص بده کسی الان جلو روش ایستاده ولیعهد کشورشه

صداش رو صاف کرد و رو به حاضرین داد زد

-ولیعهد کیم تهیونگ تشریف فرما میشوند

با چشم های سرد و بی احساسش بهشون نگاه کرد

همه سریع بهش ادای احترام کردن سرشو تکون داد و اروم از پله ها پایین اومد

از بین دخترانی که با عشوه سعی در جلب توجهش رو داشتند گذشت

کنار پدرش روی صندلی سلطنتیش نشست

+خواهش میکنم تهیونگ کار احمقانه ای نکن

صدای پوزخندش کاملا به گوش های تیز پدرش رسید

-کار احمقانه؟ مثلا... جلو چشمات بکشمش؟

پادشاه کیم به سمتش برگشت تا با حرف بتونه پسر کله شقش رو راضی کنه اما همون موقعه صدای پسری که خانواده لرد پنجم رو معرفی میکرد بلند شد

-لرد پنجم پارک سومین، بانو پارک سونهی و اشرافزاده پارک جیمین تشریف فرما میشوند

سرشو به طرف مهمان های جدید چرخوند با دیدن پسری ریز جثه با لباس های سفید و ماسکی به همون رنگ پوزخندش تمدید شد

پسر به همراه پدر و مادرش اول به دیدار پادشاه و ولیعهد اومد بدون اینکه سرشو بالا بیاره تعظیم کرد

نگاه شاه مینسوک به سمت پسرش چرخید با دیدن پوزخند روی لب هاش تنش از ترس لرزید به پسری که سرش پایین بود نگاه کرد

نفس عمیقی کشید و با تکون دادن دستش اجازه داد تا اونها هم مثل همه پراکنده بشند و از مهمونی لذت ببرند

The specifled pair|VMIN✓Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora