کنار همدیگه اروم از پله ها پایین اومدند به سمت میز صبحانه حرکت کردنند و در اخر روی صندلی ها جای گرفتند
نگاه افراد روی میز روی پسر کنارش قفل شد بی اختیار اخم کرد سرشو کمی به سمت جیمین چرخوند چرا گونه هاش رنگ گرفته بودند؟ چند بار پلک زد مو طلایی لب پایینش رو گاز گرفت و با شرم سرش رو پایین انداخت
گلوش رو به ظاهر صاف کرد و با برگشتن نگاه همه روی اون با غلیظ تر کردن اخمش و گرفتن دست همسرش که روی میز بود به نوعی به همه اخطار داد
پاشداه با دیدن این صحنه لبخند زد کارد و چنگالش رو کنار بشقاب گذاشت و با چفت کردن دستاش به هم حرفی رو به زبون اورد که شاید اگه لب هاش رو بهم میچسبوند به نفع همه بود
-شب خوبی رو گذروندید ولیعهد؟
+چطور
صدای خنده پادشاه بلند شد همونطور که توت فرنگی توی دهانش رو میجوید به سمت پدرش برگشت
-با دیدن رفتارت حس میکنم تصمیم درستی در مورد رابطتون گرفتم
و بعد به دست کوچیکی که هنوزم میون دست های خودش بود اشاره کرد
اوه حالا میفهمید رفتار عجیب لباس و صورت ارایش شده دیشب پسر برای این بود پوزخندی روی لب هاش اومد دست پسر رو بیشتر فشرد و با حالت عصبی رو به پدرش کرد
+پس شما برای همخوابی من و همسرم کارهایی رو انجام دادید بدون اینکه من خبر داشته باشم
پادشاه با افتخار سرش رو تکون داد جیمین اب دهانش رو قورت داد فشار دست ولیعهد هر لحظه بیشتر میشد و اون صادقانه درباره شکسته شدن انگشت هاش میترسید
-پدر
با صدای بلندش لرزید نه تنها اون بلکه کل افراد پشت میز ترسیده به پادشاه بعدی کشورشون خیره شدند
+چی..زی شده؟
-حس میکنم حالا که ازدواجم با جفتم انجام شده وقتشه که حکومت رو به من بسپارید اینطور فکر نمیکنید؟
مینسوک لبخند لرزونی زد با دادن سلطنت به تهیونگ مطمئنن بعدش قراره سرش بریده بشه اون پسر با شخصیت کینه ای و تاریکش به هیچ عنوان از کتک های دوران بچگیش نمیگذشت اما حتی نمیتونست مخالفتی بکنه
+درسته بعد از ازدواج برادرت مراسم تاج گذاری انجام میشه
صدای نیشخند همسرش رو شنید نگاهش رو به نیم رخش داد
-پس فکر میکنم باید زودتر ازدواج کنی برادر فردا چطوره؟
شاهزاده دوم ناباور بهش خیره شد هیچکس نمیتونست با اون مخالفت کنه قبل ها به خاطر بی رحمی و حتی نوع رفتارش و حالا به خاطر قدرت زیادی که طبق پیشگویی ها جفت مقرر شده تاریخ داشتند پس تنها لبخند درخشانی زد
YOU ARE READING
The specifled pair|VMIN✓
Fanfiction﹝جفت مقدر شده﹞ +خدایان اشتباه میکردند... خوبی و بدی همو کامل نمیکنن بلکه همو ذره به ذره از بین میبرن من باید نابود شم تا تو کامل شی تهیونگ کاپل اصلی:ویمین ژانر: تاریخی(اروپایی نه چوسان) سلطنتی اسمات تخیلی رمنس وضعیت:فصل اول اتمام یافته، فصل دوم درح...
