Part1 ,s2

311 72 18
                                    

بعد عمری سلام

اول از همه از اریای عزیزم بابت پوستر خوشگلی که درست کرده تشکر میکنم

دوم اپ منظم نیست بچها به حمایتا بستگی داره ولی قراره نیست توقف بخوره


1902

"
-جیمین برگشته

جایی از میون ابر های مشکی رنگ به گوش رسید و بعد از اون صدا با حالت سوالی ادامه داد

-خوشحالی؟

مرد گیج شده از صدایی که عجیب اشنا به نظر میرسید درون ابر های تیره میچرخید حتی نمیتونست حرفی بزنه انگار صداش از درون وجودش بیرون کشیده شده بود با پیچیدن صدای خنده های دل انگیزی درون حلزونی گوش هاش سریع به اون سمت چرخید

تکه گوشت درون بدنش با تشخیص صاحب اون صدا با شدت بیشتری به پمپاژ کردن خون ادامه داد جیمین! صاحب اون صدا جیمین بود

قدم هاش رو به اون سمت کشوند و درون اقیانوس سیاهی شروع به دویدن کرد هرچند هرچه پیش میرفت صدای خنده ها کمرنگ و کمرنگ تر شدند

ناگهان با پخش شدن نور طلایی رنگی به مردمک هاش چشم هاش رو به سرعت بست نور همچون اتشی سعی داشت برای سوزوندن چشم هاش از سد محکم پلک هاش عبور کنه

+مطمئنی؟

با شنیدن اون صدا چشم هاش رو به سرعت باز کرد خودش رو میدید اونجا رو به روش درحالی که جسم بی جون معشوقش رو در بغل داشت

-اره...

صدای بمش روی تک تک نورون هاش اثر گذاشت میخواست به سمت خودش بره که با برگشتن نگاه زن روش ایستاد اون دیده بودتش؟

زن پوزخندی تحویلش داد و خیره به کهربایی هاش بشکنی زد و بعد از اون این معشوقش بود که داشت محو میشد

نه نه اون نمیتونست پاهای لعنتیش به زمین چسبیده بودند و حتی نمیتونست قدمی جلو برداره

ناگهان نفس های گرمی رو روی پوست حساس گردنش حس کرد و بعد از اون صداش

-من به خاطر تو خودمو فدا کردم

"

چشم هاش رو به سرعت باز کرد و به چارچوب چوبی تخت زل زد نفس هاش از حالت طبیعی تند تر شده بودند و قطره های عرق رو که از شقیقش به پایین میلغزیدند حس میکرد

باز هم یه خواب دیگه مثل همیشه... دلتنگی امیخته به درد تنش رو به اتش میکشوند و تهیونگ راهی برای اروم کردنش نمیشناخت

نیم خیز شد و با برداشتن لیوان اب اون رو تا ته سر کشید مو های مشکی رنگش رو به عقب هدایت کرد و از جا بلند شد

نمیتونست بخوابه کی میتونست با به یاد اوردن مرگ عزیز کردش جلوش چشماش بخوابه؟ و تهیونگ هزار سال بود که با همچین کابوس هایی زندگی میکرد

The specifled pair|VMIN✓Where stories live. Discover now