Part17

1.2K 335 181
                                    

همونطور که به سقف پر از نقش و نگار زل زده بود پتورو بیشتر روی خودش کشید لبش رو جوید و از این حجم بیکاری نالید

به طور واضح ای پادشاه بهش گفته بود حق هیچ کاری رو نداره و حالا با بیچارگیِ تمام روی تختی که بین اون و ولیعهد مشترک شده بود دراز کشیده و سعی داشت معمای وجود نداشته نقش های روی سقف رو حل کنه

نفسش رو پوف مانند بیرون داد روی تخت نشست و نگاهشو بین اجسام اتاق گردوند

میتونست یکم اونجا بگرده مشکلی که پیش نمیومد! پتورو از روی خودش کنار زد دستش رو روی میز چوبی کشید و به کتاب روی میز خیره شد

"البرت برانسون سفر ده هفته ای به دور دنیا"

دستش رو به سمت کتاب دراز کرد

-شاهزاده

با صدایی دستش رو عقب کشید نگاهش رو به اون طرف داد نقاش سلطنتی کنجکاو بهش خیره شده بود

صاف ایستاد و سعی کرد با صاف کردن صداش خودش رو جمع و جور کنه

+اتفاقی افتاده؟

جونگکوک لبخندی زد موهای قهوه ای رنگش رو عقب روند و با نزدیک شدن بهش جواب داد

-راستش باید باهاتون حرف بزنم

سرش رو بالا پایین کرد و همراه باهم روی مبل های مشکی رنگ نشستند

منتظر بهش خیره شد اما انگار نقاش جوان تردید داشت میتونست قسم بخوره قرمز شدن گونه هاش رو میبینه چه اتفاقی افتاده بود؟ ناخوداگاه اب دهنش رو قورت داد

-فکر میکنم قبلن در مورد وضایفتون حرف زده بودیم

اوه البته معلومه که پادشاه مثل همیشه توی هر کاری عجله داشت و حالا هم برای برقراری رابطه جنسی بین اون و پسرش صبر نداشت و شاید حتی بعد از این مسئله به سرش بزنه تا با خوروندن معجونی بهش اونهارو مجبور به بچه دار شدن هم بکنه

با این حال از شرم لبش رو گاز گرفت و چشم هاش رو از پسر رو به روش گرفت

-فکر میکنم خبر ندارید اما شما هم همانند ولیعهد بال هایی دارید

با چشم های گرد شده به نقاش خیره شد بال؟ چطور ممکنه؟ نقاش بار دیگه لبخند زد

-درسته شاهزاده

+پس چرا بیرون نمیان

-چون پیوندی برقرار نیست بال های ولیعهد با پیوند روح ها خودشون رو نشون دادند و حالا با پیوند جسم ها نوبت به بال های شماست

مو طلایی چند بار پلک زد پیوند جسم ها؟ اوه پناه بر الهه ماه اون چطور میتونست بدنش رو زیر یک مرد قبول کنه؟

نقاش سلطنتی دستی به کلاهش کشید و با گفتن "افرادی برای اماده کردنتون به اینجا میایند" اتاق رو ترک کرد

The specifled pair|VMIN✓Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang