_1_

986 228 130
                                    

امگای لونا (ماه) :

《امگاهای ماه معمولا جفت حقیقی آلفاهای پک هستند و در غیبت آلفا حکم رییس قبیله را دارد،اما در برخی روایت ها از بد یومی و شوم بودن روح امگای ماه یا همان لونا به یاد میشود.
لونا ها از توانایی های بسیاری همچون ذهن خوانی،کنترل ذهن،
کاور افراد زیاد یا خانواده،به روایت کشیدن خاطران افراد و درمان و شفاعت را دارا هستند.خوشبختانه امگاهای ماه بسیار مطیع و وابسته آلفا و خانواده خود میباشند و تا موقعی که آلفا در کنار او در غید حیات باشد به کسی آسیب نرسانیده و خطری برای جامعه ندارد.اما برخی از آنها تحت سلطه لوناهای انتقام جو در آمده و هدف آسیب رسانیدن به همنوعان خود به قصد انتقام دارند.》

امیدوارم توضیحاتم درست و به اندازه کافی باشه :)











Jimin pov:

ناراحت بودم چون فروخته شدم...
و خوشحال بودم برای اینکه فروخته شدم...
عجیبه نه؟
اینکه بین این دوتا مرزی پیدا نکنی!

ناراحت...چون انقدر برای خانوادم وحشتناک و نحس بودم که
با اولین فرصت پسرشونو بخشیدن.موجودی که از خودشون تشکیل شده!

ناراحت...چون خیلی راحت از شرم خلاص شدن و حتی یه آغوش_
نه خیلی زیاده خواهیه،حتی یه خداحافظی هم نشنیدم..

یعنی...
لیاقتم حتی یه چشم قره کوتاه نبود؟؟

و

خوشحال...چون داشتم به یه بعد دیگه از دنیا وارد میشدم!
میخواستم چیزایی رو تجربه کنم که در حسرتشون بزرگ شدم!
با افراد جدیدی آشنا بشم که شاید یکم... باهام بهتر رفتار کردن.
یکم..قدرمو دونستن و یه دو کلمه صحبت میکردم!

اگه بخوام...راستشو بگم کمی هم ذوق داشتم..
از اینکه قراره مردی رو ببینم که تمام عمرم خودمو با احساسات اون سرخوش میکردم!
مردی که گوشه تخت مینشستم و با ذوق و شوق چیزایی که حس میکرد رو حس میکردم!
نرمی،
سختی،
گرما!

چرا از احساسات نگم؟
خوشحالی،
خشم،
سردی،
ذوق زدگی،
غم...
آغوش..
عشق ورزیده شدن..
درد...
راحتی!

وقتی برای اولین بار پامو از مرز تاریک در اتاق روی پارکت چوبی گرمو روشن خونمون گذاشتم...دروغ بود اگه میگفتم بغض نکردم..
اینکه بالاخره میتونستم آرزو های ناچیزمو برآورده کنم!

اینکه بالاخره میتونستم نفس بکشم!

توانایی توصیف اون حس مورد نظرمو نداشتم...
اسم این حس کوفتی رو نمیدونستم و این کلافم نمیکرد!
چون داشتم میرفتم تا بچشمش!
میرفتم تا اسم این حس رو یاد بگیرم!
درکش کنم!

داشتم میرفتم تا معنی لغت "آزادی" رو پیدا کنم!

وقتی رفتم هیچ کس برای بدرقم نیومد!

《MY PRETY LUNA》[vmin]Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu