سه روز به طرز چرتی به پایان رسید...
برای آلفا چیزی نبود اما امگا، کلیییی چیز میز یاد گرفت!
شوق یادگیریش به قدری بود که انگار تنظیمات کارخونه برگشته و دلش میخواد همه چیزو تفکیک و پردازش کنه!
بدون هیچ خجالتی از هر خدمتکاری که جلوی چشمش ظاهر میشد درباره همه چیز میپرسید و اونارو توی دفترچه ذهنش تک به تک مینوشت.
حتی چندباری هم سعی کرد یواشکی سمت پیانو بره ولی مچش توسط یه نفر گرفته میشد و ناراحت و غمگین به اتاقش هجوم میبرد.
توی این سه روز تهیونگ بیشتر روزا بیرون بود و شبا پیداش میشد!
یکم شام میخورد و میرفت توی اتاقش دیگه بیرونم نمیاومد...اما جیمین با علاقه به دیوار اتاقش تکیه میداد و به سر و صدای آلفاش گوش میداد...صحبتایی که توی ذهنش میکرد،وقتی با گوشی درباره کار حرف میزد،فحشای کوچولویی که میداد...
حتی تفکرات کثیفشم میشنید..اما ترجیح میداد بی توجه باشه.._هاه...اون امگا کوچولو خیلی رو اعصابمه...چرا؟؟؟خب..خیلی مظلومه...همش...بهم زل میزنه و از موقعی که فهمیدم ذهنمو میخونه_
هی وایسا ذهنمو میخونه!!!نکنه الان_با سکوت اتاق کناریش احساس کرد کار بدی انجام داده و پشیمون زانوهاشو جمع کرد.خودشو بغل کرد و سرشو روی سر زانوهاش گذاشت..پلکاشو روی هم گذاشت و نفسی گرفت...
اتاقش خیلی تاریک و دلگیر بود..
پرتوهای خاکستری خورشید بی جون به داخل اتاقش میتابید و هوای گرفته بیرون دم از مودی بودن فصل بهار میداد...
اما اشکالی نداشت،اون بدتر از ایناشو تجربه کرده!
اون به معنای واقعی تنها بودن رو تجربه کرده بود..
_صدامو میشنیدی نه...؟
با پیچیدن صدای بم و گرفته مرد اتاق کناری توی گوشاش خجالت زده توی خودش جمع شد..
_میدونم اونجایی...نمیخوای یه چیزی بگی؟
پلکاشو روی هم کوبید و بازم ساکت موند.دلش نمیخواست آلفاش فکر کنه فال گوش ایستاده..
_صدای نفساتو میشنوم بیب..یادت رفته یه آلفام..؟
لباشو به هم فشورد و با صدای پایینی گفت:
معذرت میخوام...عادته..._چه جذاب...
+چ-چی جذابه؟
_عادتت...اینکه عادت داری به صدای آلفات گوش بدی..هوم؟
خودشو بغل کرد:
ببخشید..اگه اذیتتون__نه....دلگرم کننده که یه نفر واقعا میفهمه چی میگم...
![](https://img.wattpad.com/cover/301560811-288-k685358.jpg)
YOU ARE READING
《MY PRETY LUNA》[vmin]
Werewolfنام: "my prety luna"💫 نام فارسی:لونای زیبای من💫 کاپل اصلی:ویمین🐣🐯 کاپل های فرعی:سپ 🐱🐿، نامجین 🐹🐨 خلاصه: من پارک جیمینم! امگایی که زیر نور ماه نقره ای به دنیا اومد... من یه امگای نحسم... من امگای ماهم! مثل یه ابله منتظر آلفایی نشستم که اصلا ا...