_21_s2:end

295 63 12
                                    
















بیهوده تلاش کردیم ،


و قلب هامون رو به هم پیوند زدیم



پریدیم ،

بدون اینکه دلیلش رو بپرسیم.

بدون اینکه از خودمون بپرسیم از پسش بر میایم یا نه...

با یه آغوش،

توی جادوی تو گرفتار شدم.

عشقی که کسی انکار نمیتونست بکنه.

همه پایدار و همیشگی ازش یادش میکنن و مارو جفتای حقیقی و جدا ناپذیر هم میبینن..


هیچوقت نگو که من از تو گذشتم.

من تو رو همیشه میخوام...

همیشه برای راضی نگه داشتنت تلاش کردم...

اما نمیتونم با یه دروغ زندگی کنم و برای زندگیم فرار کنم.

نمیتونم خودمو گول بزنم که از پسش برمیام و همه رو جبران میکنم..



من تو رو همیشه میخوام...

و هیچ وقت انقدر عاشق نشده بودم...


تنها چیزی که میخواستم این بود که دیوار های تو رو بشکنم.


از زندگی قبلیت نجاتت بدم و چشماتو باز کنم..



اینکه زندگی توی آلفا خلاصه نمیشه..

همه چیز توی آغوش معشوقت خلاصه نمیشه...


اما تنها کاری که از پسش بر اومدم شکستن تو بود...


آره من .. من داغونت کردم...


من تو رو تا آسمون بالا بردم.

و میخواستم فراتر ببرم...

اما تو دلت میخواست فقط پیش من باشی حتی اگه شده در سخت ترین شرایط.

من به آرومی گذاشتم که بسوزی...

نمیتونستم نجاتت بدم ،



چون خودمم بلد نبودم از این آتیش خلاص بشم


و الان،


ما خاکستر های روی زمینیم...



هیچوقت نگو که من از تو گذشتم..

برات سعی و تلاش کردم...



بلد نبودم اما تلاش کردم.




حین سقوط تو ولم کردی و رفتی...



تنها کاری که تو کردی شکستن من بود.



بهت گفتم از رها شدن متنفرم...


از اینکه از دست بدم میترسم...



《MY PRETY LUNA》[vmin]Where stories live. Discover now