با اکو شدن صدای زنگ خونه سمت در ورودی رفت.
همین که سطح چوبیش کنار رفت نور راهروی ورودی خونه روی کفشای چرم و پوتین شکل تهیونگ افتاد ، یونگی با دیدن صحنه روبروش قلبش برای لحظه ای زیرش خالی شد...جیمین با رونایی لخت و گوشه چشمایی سرخ و خیس مثل بچه های یک ساله پیرهن تهیونگ رو میون مشتاش چلونده و خودشو مثل بچه گربه ها جمع کرده بود.لباش بخاطر فشورده شدن لپاش بیرون زده و غر غرای قابل فهمی میکرد:
آلفا خیلی بده..من گفتم نه~تهیونگ لبخند پر آرامشی زد:
جیمینا وقتی خوابت میاد خیلی بد عنق میشی~باید شلوارتو بپوشی..تو الان هیچی زیر لباست نداری!!!امگا اخم کیوتی کرد بدنشو بیشتر منقبض کرد:
اما امگا اینطوری...دوست داره~~یونگی با قیافه 'وات دا فاک' گیجی با چشماش به ارشد منظور 'چه خبره؟' رو رسوند!
ته:چیز خاصی نیست...میشه کمکم کنی چمدونارو بیارم؟
یون:آره...الان میام میگم اتاقتون کجاعه.
تهیونگ سری به عنوان تکشر تکون داد و وارد خونه شد.کفشاشو با کناره پاهاش بیرون کشید و یکی از دمپایی رو فرشی های یکبار مصرف آماده و حاضر رو پا کرد.همین که از راهروی ورودی خارج شد.جینی با چهره همیشه خندون و نگرانش نزدیک شد:
تهیونگ!حالش چطوره؟بهتره؟!ته:راستش...
جیمین رو بشتر به خودش فشورد:
نمیدونم مین چه بلایی سرش آورد..وقتی داشتیم دیگه بیرون میرفتیم من سمت اتاق رفتم تا گوشیمو بردارم و وقتی برگشتم مین پیش جیمین بود و ...با دیدن رنگ گرفتن لباش سفید امگاش نگاهش خسته شد:
باز خونریزی کرد...جین:اوه خدای من..عجله کن ببرش حموم!من براش یه دمنوش گرم و مخصوص درست میکنم تا خونریزیش بند بیاد.
ته:ممنونم جینی هیونگ...نام و هوسوک کجان؟
جین با سرش به آشپزخونه اشاره کرد:
داشتیم عصرونه میخوردیم!اما هوسوک سردرد داشت رفت خوابید تو هم برو به امگات برس بخوابونش بعدش بیا آشپزخونه دور هم باشیم!تهیونگ سری تکون داد و بدون هیچ احساس خستگی بخاطر نگه داشتن امگا سمت بخش دیگه خونه که با یه راهروی کوتاه به پذیرایی میچسبوندش راه افتاد..خوبه اینجا پله نداره امگا کوچولوش اذیت بشه!
جین:هیح هیح هیح شبیه جفتای مسئولت پذیر شده~جیمین خوب کارشو بلده..
یون:داداش من هیچکاره...اینا کار سرنوشته هیونگ!
و به آرومی با دوتا چمدون همراهش سمت راهروی اتاقا راه افتاد ، اما صدای امگای بزرگتر رو شنید.
جین:هر چی که هست ما بهش راضیم!
♡♡♡
مشعل رو روی رده بنزین قرار داد و اون کلبه چوبی مثل باقی کلبه ها شروع به سوختن کرد!
![](https://img.wattpad.com/cover/301560811-288-k685358.jpg)
YOU ARE READING
《MY PRETY LUNA》[vmin]
Werewolfنام: "my prety luna"💫 نام فارسی:لونای زیبای من💫 کاپل اصلی:ویمین🐣🐯 کاپل های فرعی:سپ 🐱🐿، نامجین 🐹🐨 خلاصه: من پارک جیمینم! امگایی که زیر نور ماه نقره ای به دنیا اومد... من یه امگای نحسم... من امگای ماهم! مثل یه ابله منتظر آلفایی نشستم که اصلا ا...