_11_

533 96 31
                                    

بی صدا در حموم رو باز کرد و وارد روشویی شد.
قدماشو سمت شیشه بخار گرفته حمام تنظیم و وسطای راه رفتن کم کم لباساشو از بدنش جدا میکرد.

شلوارش..

لباسش..

و در آخر باکسرش..

بی صدا شیشه رو دور زد و خیلی آروم گونه لاغرشو به لبه شیشه چسبوند...دید زدن آلفاش موقع حمام،اونم با بدن رو فرم و بزرگش واقعا براش مفرح بود.یه بهونه عالی برای پرت کردن حواسش...

مرد لخت زیر دوش موهاشو دو دستی سمت بالا زد اما دستاشو پشت گردنش نگه داشت،پوزخند کوچولویی روی لباش غنچه کرد و کمی آرنجاشو پایین آورد...

دوتا دست امگاش دور شکمش خزیدن و شروع به نوازش عضلاتش کردن..این چند وقت که ورزش رو رها کرده بود احساس کمبود چیزی رو میکرد.
دستاشو سمت دستای پسرش خزوند و نوازششون کرد..مخصوصا حلقه طلایی که توی انگشت حلقه دست سمت چپش همیشه توی چشمش میزد‌!دستای امگاشو به آرومی باز کرد و اونو جلوی خودش کشیدش.با دستای خیس و بزرگش بدنشو نوازش کرد و همه جارو با آب پوشوند.در واقع قلمرو های قبلا فتح شدشو دوباره سرکشی میکرد...
بوسه ای روی مارک کمرنگ امگاش گذاشت و همون جا لب زد:
انگار باید تمدیدش کنم...

امگا با گونه هایی هلویی رنگ به آرومی سرشو از پشت روی شونه آلفاش گذاشت و اجازه داد قطرات ولرم دوش بدنشو لمس کنن...
هنوز یادش نرفته آلفاش یه مدت به سرش زده بود حموم نره چون نمیخواست حتی قطرات آب دوش به امگاش دست بزنن!با بغض آرومی زمزمه کرد:
حال امگا خیلی بده،آلفا به دادش برس...

مرد بزرگتر دستاشو سمت خط بخیه روی شکم امگاش برد،جایی که هر بار با یادآوریش گرگش بی قرار میشد و خودش رو مقصر میدونست!بوسه ای دوباره روی جای دندونای کمرنگش گذاشت و پرسید:
کی جرئت کرده حال امگامو بد کنه؟

جین با چشمای اشکی سرشو توی گردن آلفاش فرو کرد:
نامجونا...بچم~جوجه کوچولوم....دکترا جوابش کردن...

نامجون با بهت گفت:
چی؟؟کِی گفتن؟؟؟!!

جین بی حال چشماشو بست:
نامجونا موهاشو ندیدی؟سفید شدن...اون-..اون گرگشو گم کرده..

آلفا با نگرانی امگاشو چسبید:
الان_ الان چی میشه؟

+حال روحیش افتضاحه...تهیونگ همین چند دقیقه پیش زنگ زد..
لب به غذا نمیزنه..

*
قاشق رو به آرومی کنار زد و نگاهشو به پنجره داد...
*

+یه کلمه هم حرف نزده!

*
_امگا!لطفا یه چیزی بخور...دوسش نداری؟

جیمین بی صدا فقط به پرده بی تحرک اتاق زل زده بود.تهیونگ نگران دستی روی شونش کشید:
جیمینا؟چرا چیزی نمیگی...؟

《MY PRETY LUNA》[vmin]Where stories live. Discover now