_23_

238 48 17
                                    




تکونی به ته مونده قهوه توی فنجونش داد.

دیگه بخاری ازش بیرون نمیزد.

انقدر کم بود که الاناست سرد سرد بشه و از دهن بیوفته.

اما نخوردش...

گل رزی از توی گلدون نقلی و کوچیک روبروش برداشت و فنجون رو سمت مرکزش برد.قهوه رو روش خالی کرد و اجازه داد اون مایع قهوه ای رنگ به خورد گل بره:
همه ی ما گل رو به عنوان نماد
زیبایی ،
قدرت ،
عشق
و رنج میببنیم.

زیباییش بخاطر خاراشه...خارای اطرافش هستن که اونارو زیباتر و دست نیافتنی تر نشون میدن.

قدرتش بخاطر ساقه محکمشه...ساقه محکمش هست که گل به این زیبایی و لطافت رو نگه داشته و اجازه شکستن کمرشو نمیده.

عشقش بخاطر یه افسانه دیرینست...افسانه هایی که چون عاشقه به معشوقه گل رز هدیه داده پس یعنی واقعا دوسش داره و میخواد در کنارش پیر بشه و از اینجور چیزای چرت و پرتی که قول میدن و به هیچ کدومشون عمل نمیکنن...

رنجشم...بخاطر همه ی این ویژگی های خوبشه..رز لطیف ترین گله و اگه به درستی ازش مراقبت نشه از دست میره...

اگرم..زیاد بهش رسیدگی بشه اون موقعم میزاره و میره!

دستاشو مردد روی زانوهاش کشید..
این حرفای مادرش فقط یه معنی داشتن.

این دعوت شدن یهوییش..

حرفای عجیب و غریبش..

یعنی از دستت ناراحتم که چرا امروز سر انتخاب سالن عروسی نیومدی!

امگا چشمای خمار و کشیدشو به تهیونگ داد.میتونست خیلی راحت
استرس و نگرانیشو احساس کنه....بوی دردسر میاد~

ته:مامان...من...

آب دهنی راهی گلوش کرد.سرشو انداخت و آروم گفت:
مامان من..با این ازدواج راضی نیستم...به زمان بیشتری احتیاج دارم..

امیدوار بود زن روبروش درک کنه..برعکس پدرش توی اون بُعد که خودش میبرید و میدوزید.

؟؟:هوم؟واقعا؟باشه چرا زودتر نگفتی؟؟کنسلش میکنم...

چشمای وحشت زدشو به مادر آروم و فعلا ساکتش داد:
وا-واقعا؟

زن لبخند شیطونی زد:
اوهوم!اما...

نگاه کهرباییشو قفل نگاه آلفای قدرتمندش کرد:
فقط یک هفته وقت داری...

تهیونگ به پارچه شلوارش چنگ زد:
چی..؟

؟؟:فقط یه هفته وقت داری تا بهم ثابت کنی امگایی که ازش خوشت میاد آدم مناسبیه...

اون بازم فهمید...
اون امگای زرنگ و مارموز بازم متوجه شد پسرش در چه حالیه!!

؟؟:میدونم دوست نداری ازش تعریف کنی...ولی من یه هفته عروسی رو عقب میندازم...اگه تونستی ثابت کنی کسی که ازش خوشت میاد بهترین گزینه برای زندگیه..منم میزارم باهاش ازدواج کنی...اشکال نداره فوقش حقوق کارمندارو از شرکت کم میکنم!

《MY PRETY LUNA》[vmin]Where stories live. Discover now