🐺Part.17🌙

6.8K 947 467
                                    


احساس میکرد هوای اطرافش براش تموم شده بودو کل سالن داشت دور سرش میچرخید. گرگش با احساس خطری که حس میکرد بی قرار آلفاش رو صدا میزدو تهیونگ نمیدونست باید خودش رو آروم کنه یا گرگش رو! درک اینکه چرا مرد مقابلش ایستاده بود رو نمیفهمید، مگه جونگکوک اون رو از پک بیرون ننداخته بود؟ نکنه برگشتنش به معنای این بود که همه چی بینشون درست شده بودو قرار بود اینجا بمونه؟ با فکر به این موضوع چشمای لرزون و مات زده اش رو به سختی از جیهوپ گرفت و به چشمای سرخ شده از خشم آلفاش که داشت نگاهش میکرد دوخت.

جونگکوک با دیدن نگاه خیره امگاش به جیهوپ و جوری که اونو صدا زد از شدت عصبانیت دندون هاش محکم رو هم فشرد و با قدم های بلند خودش رو بهش رسوند و چنگی به مچ دستش زدو با لبخند ساختگی جوری که با چشماش امگارو تهدید کنه بلند گفت

_اوه عزیزم اومدی؟ منتظرت بودم

و بعد بی توجه به ناله دردناک امگا کمر پسر رو طرف خودش کشید و به سمت جیهوپ که با حالت خاصی به تهیونگ نگاه میکرد چرخید. جیمین زودتر از بقیه به خودش اومدو با لبخند استرسی موهای بلندش رو کنار زدو رو به مرد گفت

_ج.جیوپ هیونگ تو برگشتی؟ از دیدنت خوشحال شدم!

جیهوپ به سختی نگاهش رو از تهیونگی که هنوز شوکه بود و با چشمای پر شده اش بهش نگاه میکرد گرفت و به جیمین که حسابی تپل و بامزه شده بود دوخت و لبخند مهربونی زد.

_منم همینطور جیمینا... اوه تو خیلی کیوت شدی!

امگای باردار معذب لبش رو زیر دندونش گرفت و با صورتی که مطمعن بود سرخ شدو سرش رو پایین انداخت و لبخند کوتاهی زد.

_م..ممنونم هیونگ

جیهوپ دوباره سمت زوج مقابلش چرخیدو با نفس عمیقی یکی از دستاش رو وارد جیب شلوار پارچه ایش کردو سعی کرد آشفتگی درونش و زوزه گرگش رو که دلتنگیش رو برای امگای مقابلش ابراز میکرد نادیده بگیره. با هر قدمی که بهشون نزدیک میشد به وضوح میتونست تنگ شدن حلقه دستای جونگکوک دور کمر تهیونگ و مارک تیره ای که روی گردن پسر جا خشک کرده بود ببینه و این مثل تیر خلاصی به قلب بیچاره اش بود! بلاخره توی چند قدمیشون وایستادو با لبخند تلخی دستش رو مقابل امگا دراز کرد.

_تبریک میگم لونا...

تهیونگ با ضربان کر کننده قلبش و درد عمیقی که از دیدن دوباره آلفای دارچینیش حس میکرد آب دهنش رو به سختی قورت دادو به دست دراز شده مرد نگاه کرد. باید دستش رو میگرفت؟ تا خواست عکس العملی از خودش نشون بده صدای عصبی و خش دار جفتش لرزه به جونش انداخت و توی خودش جمع شد.

آلفا با غرش کوتاهی دست دراز شده جیهوپ رو پس زدو عصبی غرید.

_حدت رو بدون جیهوپ... اگه میخوای بدون دردسر و مشکلی اینجا بمونی به نفعته حرفام رو فراموش نکنیو از لونای من دور بمونی.

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙Where stories live. Discover now