🐺Part.12🌙

7.1K 1K 361
                                    

صبح با حس گرمای شدیدی که دورش رو گرفته بود چشماش رو به سختی باز کردو و با اخم نگاهی به خودش انداخت. دست مرد محکم کمرش رو گرفته بود و در حالی که دست دیگه اش زیر سرش بود کاملا بهش چسبیده بود و نفس های داغش به پشت گردنش میخورد و مورمورش میکرد. تکون کوچیکی به بدنش داد تا ازش فاصله بگیره که با تیر کشیدن شکمش ناخوداگاه ناله بلندی از بین لب هاش بیرون اومد و از درد شدیدش هق کوتاهی زد. جونگکوک که با وول خوردن جفتش خوابش سبک شده بود با شنیدن صدای ناله اش چشماش فوری باز شدو روی پسر که شونه هاش به آرومی میلرزید خم شد.

_تهیونگ؟ حالت خوبه؟

دستش رو روی شونه اش گذاشت تا سمت خودش بچرخونتش که تهیونگ سریع دستش رو پس زد با ترش رویی گفت

_به من دست نزن...

جونگکوک شوکه با اخم به پسر نگاه کردو با دیدن دستش که زیر شکمش گذاشته بود از جاش بلند شدو همونطور که سمت حموم میرفت گفت

_تکون نخور الان میام

تهیونگ بی توجه به حرفش زیر لب غر زدو فین فین کنان سعی کرد از جاش بلند شه. باید میرفت پیش جیمین! باید سریع ازش قرص میگرفت، اگه حامله میشد باید چیکار میکرد؟ با تکیه گاه کردن کف دستش به نرمی تشک سعی کرد از جاش بلند بشه اما با درد وحشتناکی که هر لحظه بیشتر میشد فقط اشکش رو بیشتر درمیاورد.

_مگه نگفتم تکون نخور؟

جونگکوک عصبی گفت و در حالی که فقط یه باکسر تنش بود به سمتش رفت و بعد از کنار زدن ملحفه از روی تنش چشمش به مارک کبودی های تیره رنگی که جای جای بدنش رو گرفته بود باعث شده لبخند محوی گوشه لبش بشینه. دستش رو زیر پای امگا برد که سریع اعتراض کرد.

_چیکار میکنی؟ ولم کن

بی توجه به حرفش دست دیگه اش رو پشت کمرش گذاشت و با کندنش از روی تخت به سمت حموم راه افتاد.

_آب گرم دردت رو خوب میکنه

تهیونگ با لب های جلو اومدو روش سمت دیگه چرخوند و وقتی وارد محیط بزرگ حموم شدن مرد به سمت وانی که پرش کرده بود رفت و با گذاشتن امگا توی آب پسر ناله کوتاهی از حس خوب گرمای آب کردو خواست به پشت وان تکیه بده که با دیدن پای مرد که وارد آب شده بود سرش رو سریع سمتش چرخوند.

_تو چرا میای؟

جونگکوک در حالی که پوزخندی گوشه لبش بود کاملا وارد آب شدو با تکیه دادن به سنگ وان پسر رو به خودش چسبوند و لب زد.

_قرار نیست تنهات بزارم دونه برف

اخم عمیقی از حرف مرد روی صورتش نشست و با فشار دادن دندوناش رو هم سعی کرد ازش فاصله بگیره اما دست های مرد سریع کمرش رو گرفتن و با چسبیدن کمرش به سینه سفت و خیسش اجازه هر گونه حرکتیو ازش گرفت. جونگکوک  کمر باریک امگاش رو بین دستاش قفل کردو با گذاشتن چونه اش روی شونه پسر گفت

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon