part 5

315 106 35
                                    


-واااااو چقدر جذاب شدی لعنتی حیف که مارک شدی وگرنه خودم شکارت میکردم

چشمهای آرایش شده و با رنگ تیره که با رنگ لنز آبیش جذابیت صد چندان پیدا کرده بود رو از آیینه و چهره ی سرد و بی حالتش گرفت و پوزخندی به پسر آرایشگر زدو از جاش بلند شد

+پول این لوازم چند میشه؟

پسر با حالت به قول خودش لوندی ادامسشو ترکوند و همون‌طور که ترقوه ی بیرون زده از نیم تنه ش رو با انگشتاش نوازش میکرد خیره به صورت جدی و زیبا ی بکهیون گفت:

-این لوازم آرایش و گریم از برند خیلی معروفیه همون طوری که خودتم خواستی به راحتی و با آب پاک نمیشه

مگر با مایع مخصوصش راستش من ..

+ازت نخواستم برام توضیح بدی قیمتو بگو

-اووو چه خشن و سکسی اوکی چون تویی نه هزار تا

بدون حرف اضافه ای ده هزار وون از کیفش دروورد و از مغازه خارج شد و سوار موتور قدیمی عموش شد و به سمت خونه یا همون زیر زمین تاریکی که ماه ها پناهگاهش شده بود حرکت کرد...

امشب بلاخره شروع میشد...شبی که ۶ ماه براش لحظه شماری کرده بود....شبی که به خاطرش خودش رو تغییر داده بود تموم دردا و زخمایی که از اون روزی که زیر ۶ تا از اون آلفا های حرومزاده غرور و معصومیتش تیکه تیکه شد همه رو تحمل کرده بود برای امشب...

امشب تنها راه ممکن برای رسیدن به پارک مینهو بود...

اگر موفق نمیشد...

نه...بکهیون میتونست...

چشماش رو بهم فشرد و بعد از نفس عمیقی موتورو خاموش کردو در زیر زمینو باز کرد و وارد شد

با خستگی بسته خریدش رو روی تختش پرت کرد و بعد از درووردن هودیش روی چهارپایه ای که روبه روی آیینه ی شکسته ی دیوار بود نشست و به چهره ی تغییر کرده ش خیره شد...

دیگه هیچ خبری از اون چشمهای گرد و قهوه ای که توش پر از حس خوب و خوشحالی بود نیست...

دیگه هیچ خبری از اون لبخند زیبایی که روی رنگ قرمز طبیعی لباش بود نیست ...

دیگه خبری از گونه های سرخی که چانیول عاشقشون بود هم نیست...

نیشخندی به چهره ش زد و زیر لب خیره به چشمهای کشیده و آبی رنگش زمزمه کرد:

-از کجا به کجا رسیدی بیون بکهیون

دستی به موهای بلوندش کشیدی و به سمت مدارکش رفت..

با این تغییراتی که کرده بود و هویت جعلیش هیچ یک از افراد مینهو به هیچ وجه به هویت اصلیش پی نمیبردن

اونا اشتباه کرده بودن که همون روز نکشتنش

پارک مینهو اونروز بزرگترین اشتباه زندگیش رو کرده بود....ولی مثل اینکه خودش هم پی برده بود که اشتباه کرده...چون دو سه ماه اول یسونگ می‌گفت که آدمای مینهو تمام شهرو دنبال یه پسر امگا می‌گشتن...

me after youNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ