Part 14:

593 126 13
                                    

دو هفته بعد:

"یبار دیگه جونگ کوکا...یبار دیگه"
جونگ کوک که از عرق خیس بود با درد فریاد کشید:
"نمیتونممممم...نمیتونممممم بسه بسه خواهش میکنم تمومش کنید"
با هق هق التماس میکرد و نامجون آه میکشید:
"د آخه باید بدونیم چه کوفتی داره تو بدنت اتفاق میوفته یا نه؟"
جونگ کوک به سطوح اومده بود اون دستگاه با اون لیزر های بزرگ و سوزن های یکی در میونش بدنش رو تیکه تیکه میکردن.
جین که از پشت شیشه نظاره گر بود دکمه ی میکروفون رو گرفت و خطاب به نامجون زمزمه کرد:
"برای امروز کافیه پرفسور"
نامجون عینکش رو از چشمش برداشت و عصبی به جین نگاه کرد.
"تو همینجا بمون"
خطاب به جونگ کوک زمزمه کرد و از اتاق خارج شد.
نگاهش رو به جین داد که با کمال خونسردی دستش توی جیب روپوشش فرو رفته بود.
"کیم فاکینگ سوکجین، هیچ معلوم هست چی میگی؟! تمام این دو هفته ما دنبال یه نظریه ی علمی بودیم که ثابت کنه این بچه بارداره!! اونوقت تو هربار درد کشیدنش رو میبینی بهم میریزی و میخوای تمومش کنیم!!"
جین دستی به پیشونیش کشید و چند ورقه ی به هم منگنه شده رو جلوی نامجون روی میز انداخت.
"این تایید دانشگاه هامبورگ، اینم مرکز پزشکیه دانشگاه آکسفورد! دانشگاه کمبریج، پرینستون،کلمبیا، میشیگان،هاروارد، برکلی، شیکاگو، استنفورد! همشون به صورت ناشناس ارسال شده و راجبش تحقیق شده و همشون تایید کردن اونی که تو شکم جونگ کوکه یه جنینه! جنین زنده!! بچه ی آدمیزاد! دیگه میخوای چیکار کنی نامجون؟!"
نامجون با پوزخند گوشه ی لبش به ورقه ها خیره شد و زمزمه کرد:
"محض رضای فاک سوکجین! این آزمایشات هیچی رو ثابت نمیکنه یه پسر بدون رحم حاملس؟! اگه این جنین به کشتنش بده چی؟!"
"من میدونم چطور حلش کنیم"
هردو به سمت درب ورودی چرخیدن. پارک دوهیون اونجا ایستاده بود.
موهاش جوگندمی شده بود و با اون کلاه قهوه ای و عینک دایره ای مثل یه پروفسور پرتجربه به نظر میرسید.
جین شوکه به سمتش رفت و اونو در آغوش کشید:
"پروردگارا... پروفسور...خیلی وقته ندیدمت از... از وقتی که..."
"پسرتون رو دزدیدن"
لبخند تلخی زد و صورت سوکجین رو نوازش کرد:
"اره دنسنگ خیلی وقته همو ندیدیم... هامبورگ بودم با دیدن ایمیل حدس زدم از سمت تو باشه.. نظر من با نظر نامجون متفاوته"
نامجون به دوهیون خیره شد که مرد زمزمه کرد:
"اگه بخوایم سقط جنین انجام بدیم ۹۵ درصد احتمال داره والد رو از دست بدیم! پیشنهاد من اینه که اول وضعیت سلامت والد و جنین رو پایدار کنیم بعد بریم سراغ علت وجود"
نامجون پوزخندی زد و از پشت شیشه به پسرکی نگاه کرد که از درد با صورت جمع شده خواب رفته بود.
"خیلی خب آقای پروفسور پیشنهادتون چیه؟"
دوهیون لبخندی زد و به میز تکیه زد.
"عمل سختی پیش رومونه اولش باید یه رحم مصنوعی برای جونگ کوک طراحی کنیم بعدش تو بدنش بزاریمو به بندناف جنین پیوند بزنیم... چون جنین تازه یک ماهشه ریسک این عمل بالاست...ولی نمیتونیم دست رو دست بزاریم هرچی این جنین بزرگ تر بشه راحت تر میتونه دلو روده ی والد رو بشکافه..."
جین آهی کشید و زمزمه کرد:
" حق با پروفسوره چه ما سقط جنین انجام بدیم چه جنین خود به خود بزرگ بشه فرقی نمیکنه بازم باعث میشه جون جونگ کوک به خطر بیفته نهایتاً دو هفته وقت داریم رحم مصنوعی رو طراحی و عمل رو انجام بدیم..."
نامجون آهی کشید و با سر تایید کرد و از اتاق خارج شد.
جین به دوهیون خیره شد و با لبخند ازش تشکر کرد البته که این دو نفر با هم در ارتباط بودن.
جین همه چیز رو برای دوهیون تعریف کرده بود ولی باز هم ترجیح میداد نامجون از این ملاقات چیزی نفهمه...
به سمت اتاق رفت و در رو باز کرد.
جونگ کوک در خواب روی صندلی معاینه نشسته بود و دستش رو به شکمش گرفته بود.
جین آهسته خم شد و پیشونی پسرک رو بوسید امید داشت همه چیز بهبود پیدا که
لااقل برای پسرکه زجر کشیده رو به روش...
لبخندی زد و بدون اینکه جونگ کوک رو از خواب بیدار کنه از اتاق خارج شد.
اون بالاخره تونسته بود بعد از یه هفته کمی استراحت کنه...

Behind The City LimitsWhere stories live. Discover now