سئول

+اماده اید؟...میریم برای ضبط......۱.۲.۳
مجری لبخندی به دوربین میزند و شروع به صحبت میکند: سلام....... وقتتون بخیر .......‌ امروز با یه برنامه دیگه اومدیم خدمتتون و خب فکر کنم حدس بزنید مهمونمون کیه.......درست حدس زدید مهمون امروز ما گروهی هستند که به تازگی آلبوم جدیدشون رو دادن ......بزارید راهنماییتون کنم اسم البومشون خاکستریه........بلههههه درست حدس زدید ما امروز میزبان گروه دوست داشتنیه پسران ضد گلوله هستیم.....
دوربین چهره هر شش نفر نشسته روی صندلی رو نشون میده و نامجون به عنوان لیدر گروه شروع به صحبت میکنه
مجری لبخندی میزنه و میگه: اوضاع معروفیت چطوره؟......
نامجون تک خنده ای میکنه و میگه: هرکسی توی یه سطحی معروفه و به اندازه همون سطحی که معروفه مسئولیت داره ......مثلا یکی تو سطح خانواده یکی تو سطح شهر و خب ما هم تو این سطح مسئولیت های بزرگی داریم........
مجری میگه: میدونی که کسی فکر نمیکنه شما مسئولیتی داشته باشید......
نامجون میگه : کسایی که این ریسک رو میکنن که جلوی دوربین قرار بگیرن و به جای گروه یا افرادی صحبت کنن همیشه مسئولیت دارن و باید مراقب باشن که با نوع برخورد و کاری که میکنن آسیبی به اون گروهی که نماینده اشونن نرسه.......
مجری میگه: و شما خودتون رو نماینده میبینید؟ ...... دقیقا نماینده چه گروهی؟.......
شوگا جواب میده: نماینده کسایی که خواسته دارن.....
مجری میپرسه: همه آدم ها خواسته دارن.......
شوگا میگه: همه آدم ها رویا دارن نه خواسته........ خواسته چیزیه که تو به خاطرش قدم برداری ........ نه اونی که فقط تصور کنی......
مجری میگه: آدم ها برای رویا هاشون قدم برمیدارن.......
تهیونگ میگه: آدم ها برای خواسته هاشون قدم برمیدارن نه رویا ....... چون به نظرشون رویا دست نیافتنی.........
مجری میپرسه: جایگاهی که الان دارید رویای شما نبود؟........
هوسوک میگه: این جایگاه و بالاتر از این خواسته ماست ....... و خب شاید رویای بقیه ......این دقیقا تفاوت رویا با خواسته است....... ما خواستیم و بدست اوردیم و بقیه رویا تصورش کردن  و جلو تر نیومدن........
مجری سری تکان داد و گفت: متوجه شدم......
نگاه هوسوک میخ گرگی شد که از گوشه سالن وارد شد و برای ثانیه ای رنگش پرید و کاملا فراموش کرد که کسی جز خودش اونو نمیبینه گرگ خاکستری مسیر رو طی کرد و پشت دوربین رو به روی هوسوک نشست مجری لبخندی زد و گفت: درباره آلبوم جدیدتون بگید.....اسم عجیبی داره خاکستری...... چرا واقعا؟......
نامجون گفت: آلبوم رو بیشتر اهنگ ها و کارهاش رو هوسوک انجام داده ...... و اسمش رو هم خودش گذاشته....... به نظرم بهتره خودش توضیح بده....‌‌‌
هوسوک نفس کلافه ای کشید و سعی کرد لبخندش رو حفظ کنه و گفت: همون طور که بقیه گفتن ما نماینده افرادی هستیم که خواسته دارن ...... این افراد بدون توجه به سن ، رنگ،جنسیت و نوع هدفشون توی زندگی هاشون لحظه های سیاه داشتن و هم لحظه های سفید حالا گروهی بستگی به نوع زندگیشون هرکدوم از لحظات کم یا زیاد بوده خاکستری مخلوط این لحظاته ، مثل اون نقطه سفید وسط لحظه های سیاه که وقتی میخواد لحظات رو سفید کنه اول خاکستری میکنه خاکستری رنگ اوج امید و اوج ناامیدی.........
مجری لبخندی زد و گفت :فکر کنم این متفاوت ترین دیدگاهی بود که می‌شد به رنگ خاکستری داشت.......
هوسوک نگاهش رو به چشم های گرگ مقابلش دوخت گرگ چشمی چرخوند و گفت: حیف نمی‌شنون صدام رو وگرنه میگفتم از رو من اسم گذاشتی چون لحظه اولی که گفتن اسم بزار من جلو چشمت بودم این دیدگاه شاعرانه رو هم خودم یادت دادم.........ههههههییییی چرا من شدم گرگ تو انسان اخه؟.......
هوسوک توجهی به غرغر های خاکستری نکرد و به ادامه مصاحبه پرداخت که مجری پرسید : درباره کنسرتتون قراره چیکار کنید؟‌‌.......
جیمین اینبار جواب داد : کنسرت کشور مالزی شروع میشه و قرار بود که یه تور جهانی باشه ولی این تور به یه وقت دیگه موکول شد چون شوگا هیونگ باید به جراحیش برسه........
مجری سری تکون داد و صحبت ها در همین محور ادامه پیدا کرد

مالزی

جونگوک پشت در دفتر هتل پدر فیلیپ ایستاده بود و لای در باز بود و خواست قدمی برداره که قهوه ای سرش رو از در بیرون آورد و گفت: حاجی عجب جاییه....... ببین حتی شده بکش پایین ولی اینجا کار کن...... حیفه بابا...... حالم بهم خورد از بوی روغن و غذا.......اینجا بو بهشت میده .......
جونگوک چشم غره ای به قهوه ای رفت و گفت: خفه شو.......
و وارد اتاق شد قهوه ای کنار جونگوک اومد و گفت: خیرنبینه این فیلیپ این همه واسش جاکشی کردیم یه بار نیاورد مارو اینجا .......
جونگوک نگاهی به اتاق خالی کرد و گفت: قهوه ای مراقب حرفت باش.......
قهوه ای گفت: باشه.....باشه..... نمیگم جاکشی......مودبانه اش میشه براش مکان پیدا کردیم و هی داف جور کردیم.......
جونگوک شاکی گفت: بابا تو  چرا ول نمیکنی منو ...... قهوه ای جدی جدی دارم دیونه میشم.......
گرگ شونه ای بالا انداخت و گفت: مشکل خودته ....... من راحتم باهات ......
جونگوک دهن باز کرد که حرفی بزنه که مرد خوش پوشی وارد شد و با دیدن جونگوک لبخندی زد و گفت: آقای جئون؟.......
جونگوک لحن مودبی گرفت و گفت: خودم هستم‌......
مرد سمت مبل اشاره کرد و گفت: بفرمایید......
جونگوک روی مبل نشست و قهوه ای کنارش قرار گرفت و گفت: ببین چه استالیه طرفففففف....... ببین اصلا اگه خودش نخواست هم تو بهش بده...... طرف خیلییییییییییی ددیه........وای جونگوک دیدن اون لحظه که داری زیرش ناله میکنی اه......ددی......تندتر...... منم میرم یه کاسه پاپکورن میارم میبینم........
جونگوک دست هاش رو روی زانوهاش مشت کرد و با تمام تلاش داشت مقاومت میکرد تو دهن قهوه ای نکوبه و حیثیتش نره.....



سلاممممم خوبید؟......من برگشتممممم...... لطفت و خواهشا کامنت بزارید و نظراتتون رو بگید با چی موافقید با چی مخالف کدوم کارکتر رو دوست دارید و ....... کامنت هاتون بهم انگیزه ادامه میده و اگل کامنت ها خوب باشه تلاش می‌کنم هرروز اپ کنم......خودم عاشق شخصیت قهوه ایم ......مخصوصا بد دهن بودنش🤣🤣
دوستتون دارممممم.......کامنت یادتون نرههههههه.......

you must love meWhere stories live. Discover now