مالزی

جونگوک با عجله از جاش بلند شد و نگاهی به ساعت کرد و عصبی گفت: قهوه اییییییییی......
قهوه ای پلکش رو باز کرد و گفت: جونگوک اون هواپیما ساعت ۹ شب میشینه الان ساعت ۷ صبحه بگیر بکپپپپپ........
جونگوک عصبی پاش رو روی دم قهوه ای گذاشت که داد قهوه ای بلند شد و گفت: کوری مگه؟........دم به این گندگی رو نمیبینی؟.......
جونگوک درحالی که صورتش رو می‌شست گفت: که آسیب نمیبینی؟.......
قهوه ای روی زمین ولو شد و گفت: تو مستقیم بزنی میبینم ولی ابله خودتم دردت میگیره .......
جونگوک چشمی چرخوند و گفت: تو اذیت بشی اوکیه.......
قهوه ای روی کمرش خوابید و نالید: این همه خاندان چرا من با اون جایگاه و شان و شوکت باید گیر این خرفت از خاندان جئون بیافتم......... این حتی کارما هم نیست این جهنمههههههه......
جونگوک گفت: قرار دوباره شروع کنی قصه تخیلی رو؟.......
قهوه ای پوزخندی زد و گفت: اونی که از بچگی یه گرگ میبینه و عرضه پیدا کردن یکی که ببینه گرگ رو نداشته به من میگه قصه تخیلی نگو........
و دوباره خوابید جونگوک از دستشویی بیرون اومد و لگدی به پهلوی قهوه ای زد که دنده های خودش تیر کشید و دستش رو به دنده اش گرفت و گفت: پاشو از جلو کمد.......
قهوه ای خونسرد گفت: در از من رد میشه ....... یه بار دیگه اونجوری بزنی دنده های خودت میشکنه......
جونگوک چشمی چرخوند و در کمد رو باز کرد قهوه ای زیر لب غر زد اونا تو سئول دارن واسه تشدید انرژی دختر زمین میزنن این از ۷ صبح داره در باسن من کمد میکنه........
جونگوک توجهی به غر غر های قهوه ای نکرد و لباس هاش رو از کمد بیرون کشید

سئول

هوسوک ناله بلندی کرد و خودش رو داخل دختر خالی کرد و رو تخت افتاد و نفس نفس میزد دختر سرش رو روی سینه هوسوک گذاشت هوسوک دستش رو بین موهای دختر کشید و موهاش رو نوازش کرد دختر لبخندی زد هوسوک گفت: قرص رو یادت نره بخوری...... به کمپانی می‌سپارم که بی دقتی کردم......
دختر گفت: هی...... تو فکر میکنی من میخوام اویزون بشم؟......
هوسوک گفت: نه ...... نمیخوام سر یه بی دقتی مجبور به کشتن یه بچه بشم........
دختر از جاش بلند شد و گفت: همیشه حرفت همینه...... من الان دوسال سکس پارتنر ثابتتم .......نظرت چیه جدی تر به مسئله نگاه کنیم؟.......
هوسوک بی حوصله گفت: الان دوساله داری از من جواب رد میشنوی .......و بهت گفتم این که دوساله ثابتی ربطی با علاقه نداره .......کمپانی نمیتونه ریسک کنه هی سکس پارتنر هامون رو عوض کنه ....... وقتی گروه کمتر شهرت داشت اوضاع فرق می‌کرد ولی الان ریسکه عوض کردن ....... میدونی به خاطر یه سری از بچه ها ما مجبوریم کنار بیایم دیگه........
دختر بلند شد و سمت حموم رفت و گفت: از یه سری منظورت همون سه نفرن دیگه........
هوسوک چیزی نگفت و به سقف خیره شد که صدای در اتاقش بلند شد نگاهی به در کرد که تهیونگ وارد شد و با دیدن وضعیت هوسوک چشمی چرخوند و پشتش رو به هوسوک کرد و گفت: لباس بپوش ....... یک ساعت دیگه حرکت می‌کنیم........ و دوش بگیر بوی کام و سکس میده کل اتاقت.......
نگاهی به در حمام داد که صدای شیر آب میومد و عصبی از اتاق خارج شد هوسوک بی حوصله از جاش بلند شد و در حموم رو باز کرد و دختر لبخندی زد و گفت: دوباره؟......
هوسوک نگاهی به بالا تا پایین دختر کرد و گفت: دلم میخواد ولی.......باید آماده بشم وقت ندارم....... بهتره سریع تر بری......وگرنه باید بمونی یک ساعت بعد از خروج ما از اینجا بری.......
دختر سرش رو تکون داد و گفت: وقتی رفتید میرم....... اینجوری ریسکش کمتره.......
هوسوک لبخندی زد سریع زیر دوش رفت .
تهیونگ وارد اتاق خودش شد و لگدی به تخت پروند جین نگاهی به تهیونگ زد و گفت : قرار نیست بیخیال بشی؟......اون دوساله که سکس پارتنر داره...... تو هم داری....... الان مرگت چیه؟....... تو همه رو بکنی اون نه؟....... چون تو بهش اعتراف کردی....... تهیونگ دست از این رفتارت بردار.......
تهیونگ کلافه موهاش رو کشید و خودش رو روی تخت انداخت و گفت : درک نمیکنی ........ هیج کس درک نمیکنه.........

دوستتون دارممممم........کامنت یادتون نرههههههه

you must love meWhere stories live. Discover now