13

47 15 6
                                    

روز بعد _ محل برگزاری کنسرت

جیمین و یونگی درگیر بررسی و مرور حرکات بودند هوسوک با جدیت به جین ایراد های حرکتی رو میگفت و نامجون کنار اون ها ایستاده بود تا جلوی هرگونه سختگیری و بدخلقی هوسوک به جین رو بگیره و تهیونگ؟ ...... خب باید بگم تهیونگ چسبیده بود به قهوه ای و خاکستری چرا؟..... چون این دوتا احمق کم مونده بود یه بلایی سر هوسوک بیارن و باعث اخراج جونگوک بشن و خب تقریبا جونگوک التماس کرد که تهیونگ هواسش بهشون باشه و تهیونگ هم چشم برنمی‌داشت ازشون قهوه ای خودش رو روی سن پهن کرد و گفت: باید میزاشتی کار رو تموم کنیم دیگه........
تهیونگ چشمی چرخوند و گفت: تو داشتی به کشتنشون میدادی........
خاکستری گفت: منم بهش گفتم ایده خوبی نیست ولی اون اصرار کرد.......
تهیونگ گفت: من چندساله تو رو میشناسم .....اولین باره همچین حرکتی ازت میبینم.......
خاکستری شوکه گفت: تو منو میدیدی؟........
تهیونگ گفت: اره......
خاکستری گفت: چرا.......چرا تا حالا نگفته بودی؟........
تهیونگ چشمی چرخوند و گفت: حالا چه فرقی میکنه؟...... تو که هیچ وقت جز هوسوک با کسی حرف نمیزدی‌‌........
خاکستری گفت: من .....من نمیدونستم تو منو میبینی.......
تهیونگ گفت: الان واقعا مسئله مهمی نیست....... من نمیدونم شما چی تو ذهنتونه........ ولی خواهشا به اون دوتا آسیب نزنید........
قهوه ای گفت: ببین این دوتا باید عاشق هم بشن....... بایدددددد......
تهیونگ گفت: چرا؟.....
قهوه ای گفت: نمیتونم بهت توضیح بدم.....ولی باید.....البته اگه مشکلی با سکس بدون حس ندارن میتونن عاشق هم نشن.........
هوسوک عصبی سمت قهوه ای اومد و گفت: این رو تو گوشت فرو کن ........ من عمرا همچین کاری بکنم........ سکس با یه پسر........ چندشه.......چندش.......
تهیونگ نگاهی به اطراف کرد با دیدن افرادی که به هوسوک خیره شده بودند که به در و دیوار خیره بود و حرص میخورد دستش رو سمت شونه هوسوک گذاشت و سمت خودش برگردوند و گفت: هیونگ دارن نگاهمون میکنن......
هوسوک نفسش رو کلافه بیرون داد و سرش رو تکون داد و دستش رو روی شونه تهیونگ گذاشت و گفت: ممنون....... من فقط نمیتونم این رو بپذیرم........ درک نمیکنم.......
تهیونگ لبخندی زد و گفت: یه سری چیزها رو باید امتحان کنی تا درک کنی.......
هوسوک کلافه دستی لای موهاش کشید و گفت: احمقانه است........ این خیلی احمقانه است.......
قهوه ای نگاه مسخره ای به سرتا پای هوسوک انداخت و گفت: درکل مجبوری....... الان نشه ماه بعد.......درکل بگا رفتی اومدی اینجا......
هوسوک پوزخندی زد و گفت: فکر کردی چقدر اینجا میمونیم مگه؟....... همش سه روزه....... ماه بعد .....هه ...... خوابش رو ببینی.......
قهوه ای قدمی جلو گذاشت هوسوک ترسیده عقب رفت خاکستری پشت سر هوسوک ایستاد و دندوناش رو نشون داد به معنی محافظت از هوسوک قهوه ای سرش رو نزدیکتر برد و دم گوش هوسوک گفت: و کی تعیین میکنه دوباره دنبالم نمیگردی........ این به نفعت بود که الان سکس میکردی........ یادت باشه اون گرگ فقط محافظت نیست........اون تیکه دوم روحته......... جانگ هوسوک........
و قدمی عقب رفت رنگ صورت تهیونگ و هوسوک پریده بود و خاکستری نفسش رو با خیال راحت بیرون داد هوسوک عصبی به عقب برگشت و سمت جین و نامجون رفت تهیونگ به قهوه ای گفت : منظورت چی بود؟.......
خاکستری گفت: ما تا وقتی هم دیگه رو ندیده بودیم مشکلی نبود ولی وقتی دیدیم باید گروه هامون مشخص بشه ....... عموما همه گرگ ها توی سن بلوغ گروهشون مشخص میشه ولی ما....... تقریبا نفرین شده ایم....... قبل از اینکه هم رو ببینیم مشکلی نیست بعدش باید دوتا صاحب ها باهم بخوابن تا گروه ما مشخص بشه وگرنه بین گروه ها در چرخش می‌افتیم........
تهیونگ گفت: یعنی چی؟......
قهوه ای گفت: یعنی الان که رایحه حس نمی‌کنیم رو حالت بتا ایم...... ماه بعد یا امگا هستیم یا آلفا....... یعنی این خل و چل ها قراره یه ماه هیت بشن....... یه ماه رات........ و بگا برن........
تهیونگ شوکه گفت: چی؟.....چرا؟......
قهوه ای تک خندی کرد گفت: چون جفتشون هیت میشن....... بخوام ساده اش رو بگم جفتشون میخوان بدن....... و چون آلفا ندارن فقط درد میکشن حتی اگه کنار هم باشن...... و وقتی جفتشون رات بشن....... فقط میخوان بکنن و کنار هم باشن تیکه پاره میکنن همو....... تنها حالتی که میتونن سکس کنن تو تایم مود بتاست.......
تهیونگ گفت: یعنی......اگه ......اگه باهم نخوابن........
خاکستری گفت : دیگه معلوم نیست کی رو مود بتا باشن.......





دوستتون دارممممم کامنت یادتون نرههههههه

you must love meWhere stories live. Discover now