16

44 14 4
                                    

هتل _ دو روز بعد

دو روز از اون روز گذشته بود و کنسرت ها تموم شده بود و گروه داشت برای رفتن به سئول اماده میشد البته ناگفته نمونه که خرابکاری های قهوه ای همه اش گردن نامجون افتاد و مجبور شد به مبلغ زیادی رو غرامت بده و قهوه ای به هیچ جاش نیاورد و هوسوک و جونگوک به جز موقع اجرا دیگه هم دیگه رو ندیده بودند یوجین سمت گروه اومد و گفت: یه خبری دیروز دستم رسید ....... منتطر قطعی شدنش بودم تا بهتون اعلام کنم........
نامجون متعجب گفت: موضوع چیه؟.......
یوجین گفت: مترجم کمپانی از طریق فروش اطلاعات شما واسه خودش کاسبی راه انداخته بوده و تقریبا مجبور شدیم همه هتل ها و کارهایی برنامه ریزی کرده بودیم رو دوباره برنامه ریزی کنیم واسه تور جهانی........
اعضا نفس کلافه ای کشیدند و جیمین گفت: حالا چی میشه؟......
یوجین گفت: خوشبختانه ما تونستیم با هماهنگی های لازم آقای جئون رو جایگزین کنیم......
همه سری تکون دادن ولی هوسوک شوکه گفت: چی؟‌......جونگوک؟.......
یوجین سرتکون داد و گفت: گزینه مناسبی......تو این چند روز هم امتحان خودش رو پس داده ...... حتی توی نظر سنجی هم که شد بیشترین نمره رو خودتون بهش داده بودید......
هوسوک کلافه گفت: نمیشه....... اون اصلا سابقه قابل ارائه توی رزومه اش نداره...... این هتل اولین کارشه....... و کلا یه هفته آزمایشی بوده....... یعنی هنوز حتی استخدامی هم نیست.......
جین تک خنده ای کرد و گفت: آمارش رو دراوردی؟......
هوسوک هول شده گفت: نه......یعنی چیزه......
قهوه ای ابرویی با شیطنت بالا انداخت یوجین گفت: هوسوک این که اون استخدام بشه یا نه....... تصمیمی نیست که تو بگیری........ پس بهتره موضوع رو همین جا تموم شده بدونیم.......
و عقب گرد کرد که بره تهیونگ سریع پرسید: اونم با ما میاد سئول؟.......
هوسوک پوزخند صدا داری زد و یوجین گفت: احتمالا آره........ چون باید هرچه زودتر بیاد واسه امضای نهایی......
هوسوک گفت: اره خیالت راحت سوژه جدیدت داره میاد......
تهیونگ حرفی نزد و بی صدا از کنار هوسوک گذشت ولی قهوه ای گفت: ببین من جای تو بودم حواسم رو جمع میکردم........ تا چند هفته دیگه میفهمی چی میگم......
هوسوک گفت: گرگ احمق.......
و سمت اتاق رفت تا وسایلش رو جمع کنه جونگوک از اتاق ته سالن خارج شد و سمت نامجون اومد و گفت: آقای کیم......
نامجون لبخندی زد و گفت: مشکلی پیش اومده؟......
جونگوک کمی این پا و اون پا کرد و گفت: واقعیتش من واقعا دوست دارم بیام....... و اینجا هم کسی رو ندارم......ولی ..... ولی ......شاید....شاید فکر کنید دیوونه شدم ها..... ولی من یه گرگ دارم که اصلا با آقای جانگ کنار نمیاد........و من .....نمیخوام ایشون....ایشون اذیت بشن......
قهوه ای خنده ای کرد و گفت: ریدی جئون.......الان چجوری میخوای من رو نشونشون بدی بیب.......
یونگی نگاهی به استرس و حال جونگوک کرد و سمتش رفت و گفت: حرف های هوسوک رو زیاد جدی نگیر....... آدم مهربونیه.......
قهوه ای گفت: کاملاااااا مهربونیش رو تا دسته من یکی حس کردم........
جین جلو خنده اش رو گرفت و نامجون گفت: برو وسایلت رو جمع کن نگران اونم نباش کنار میاد بالأخره


دوستتون دارممممم کامنت یادتون نرههههههه

you must love meNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ