•ᝰPART 65☕️

1.4K 302 225
                                    

بالاخره قسمت جدید اینجاست خوشگلام، لطفا ووت و کامنت رو فراموش نکنین❤

...

- بیاید برای شروع چهارتا از انگشت‌هاش رو قطع کنیم!

وقتی چند قطره از خون پیرمرد روی صورتش نشست شروع به خندیدن کرد، صدای خنده‌هاش رفته رفته بلندتر میشد، طوری که صدای فریادهای دردمند پیرمرد به سختی شنیده میشد و همین هم تصویر ترسناک‌تری از مردی که پر از خشم بود می‌ساخت!

- حالا دیگه نه میتونی و نه جرئت می‌کنی که به کسی سیلی بزنی، دوستش دارم!

کلمه‌ی "سیلی" باعث ایجاد جرقه‌ای توی ذهن پیرمرد شد، آخرین باری که به کسی سیلی زده بود بیون بکهیون، اون وکیل لعنتی بود!

+ بیون تورو فرستاده؟
- اگه میخوای زبونت رو هم مثل انگشت‌هات قطع کنم فقط یک بار دیگه اسمش رو به زبون بیار!

چانیول با خشم شدیدی از بین دندون‌های چفت شده‌ش غرید و پیرمرد با درموندگی پرسید:

+ ازم چی میخوای؟!
- اولش فقط دلم میخواست تنبیهت کنم اما حالا فکرهای بهتری دارم!

+ منظور...منظور لعنتیت چیه؟
تک‌مو که از درد ناشی از قطع شدن انگشت‌هاش نمی‌تونست به درستی حرف بزنه بریده بریده پرسید و چانیول با پوزخند واضحی توضیح داد:

- قتل، اختلاس، کلاهبرداری، تهدید، تجاوز و... برای انجام همه‌شون کسی بهت سخت نگرفت اما فقط به خاطر کاری که با بیون بکهیون کردی باید شخصا به همشون اعتراف کنی!
+ چی؟ دیوونه شدی؟

- یا خودت رو تحویل میدی یا همین‌جا جونت رو می‌گیرم، من همیشه انقدر سخاوتمند نیستم که به بقیه حق انتخاب بدم پس عاقل باش و درست تصمیم بگیر!

+ تو دیوونه شدی! اصلا میدونی من کی هستم؟ لعنت به تو، لعنت به بیون، مطمئن میشم دفعه‌ی بعد بکشمش!

چشم‌های تک‌مو درموندگی و ترس رو نشون میدادن اما کلمات گستاخانه‌ش داشتن صبر چانیول رو تموم می‌کردن!

از جا بلند شد، قدمی جلو رفت و بالای سر پیرمرد ایستاد، تک‌مو حتی با این که سرش رو بلند کرده بود اما باز هم نمی‌تونست چهره‌ی چانیول رو ببینه البته تا زمانی که چانیول خم شد و یک‌دفعه و با قدرت زیادی به موهاش چنگ زد، سرش رو با قدرت زیادی عقب کشید، به چشم‌هاش خیره شد و بدون هیچ حرفی طوری به سمت راست صورتش سیلی زد که تک‌مو حس کرد برای چند لحظه بیناییش رو از دست داد!

همون‌طور که موهای تک‌مو رو محکم می‌کشید سیلی دوم رو بهش زد و مطمئن شد که این‌بار لبش پاره میشه، سیلی سوم هم بدون هیچ حرفی و در کمال خونسردی زده شد ولی این دفعه پاش رو بلند کرد و روی دستی که انگشت‌هاش قطع شده و هنوز درحال خونریزی بود، گذاشت و با تمام قدرت به پاش نیرو وارد کرد و طولی نکشید تا فریاد پیرمرد سکوت رو مکان متروکه رو بشکنه، بدن تک‌مو از شدت درد می‌لرزید و چانیول تمام مدت داشت با لذت تماشاش می‌کرد، دیدن عذاب کشیدن شخصی که به کوچولوی ارزشمندش درد داده و باعث غم و ناراحتیش شده بود بهش لذت وصف‌ناپذیری می‌داد و این که تونسته بود از پسرش دفاع و محافظت کنه بهش احساس قدرت می‌داد!

Hey Little,You Got Me Fucked Up [S2]Where stories live. Discover now