25. I Wish

2.3K 311 65
                                    

لیام زود کتش رو برداشت و به زین که گیج بهش نگاه میکرد لبخندی زد. اون کت زین رو بهش داد و گفت که زودتر باهاش بیاد. زین چیزی نگفت و کتش رو پوشید. اونا از اتاق خارج شدن و دیدن هری و لویی با جاش منتظرشونن

"چه خبره؟"

زین پرسید. هری لبخند ناراحتی زد و لیام به زین گفت که اون مرد رو پیدا کرده ن. بایدم پیداش میکردن! این چند نفر الان تقریبا یه هفته ست توی این هتل گیر افتاده ن

"خب...ما کجا میریم؟"

"برمیگردیم خونه"

لیام گفت و لبخند زد. زین هم متقابلا لبخند زد. همه چیز داشت تموم میشد آره. اونا اول رفتن به اداره ی پلیس تا مطمئن بشن. درسته اون مرد تو راه لیورپول دستگیر شده بود. حالا هری باید میموند تو اداره ی پلیس و لویی هم همراهیش میکرد. ولی زین و لیام میتونستن برگردن خونه. از جاش و بقیه خداحافظی کردن و به سمت ماشین رفتن. زین خوشحال بود

"مطمئنی اون همونیه که مادر و خواهرامو کشته؟"

زین پرسید. لیام شونه هاشو بالا انداخت

"نه...مطمئن نیستم ولی اگه اون باشه اعتراف میکنه. اعتراف نکنه هم میفهمن اونه یا نه"

"یعنی هنوز هم در امان نیستیم نه؟"

زین با ترس توی چشماش پرسید. اون از مرگ خودش نمیترسید، میترسید به لیام آسیبی برسه. اون تو این کار هیچ دخالتی نداشته پس چرا باید صدمه ببینه؟

"میترسی؟"

"شاید"

زین سرشو انداخت پایین. اونا سوار ماشین لیام شدن و به سمت خونه رفتن

"من بهت گفته م"

"گفتی"

زین آروم گفت و مکالمه ی بین اونا به پایان رسید. وقتی به خونه رسیدن، زین تازه فهمید چقدر دلش برای خونه تنگ شده بود. اون یه دوش گرفت و به اتاق مادرش رفت. در رو باز کرد. روی همه چیز گرد و خاک نشسته بود چون زین بعد مادرش اونجا رو تمیز نکرده بود. الان...چند ماهه که از مرگ خانواده ش میگذره

زین خوبه...اون هنوزم میتونه لبخند بزنه

زین روی تخت مادرش و کودی دراز کشید و سرش رو روی بالشت مادرش گذاشت. هنوز هم بوی تریشا رو میداد اما...زین باید کنار بیاد. آم، اون کنار اومده...ولی باید بیشتر کنار بیاد

در اتاق باز شد و لیام اومد داخل. اون کنار زین دراز کشید

"فکر کردم میخوای این اسباب رو بدی بره"

"بدم به؟"

"سمساری"

لیام گفت و زین نفس عمیقی کشید

"خیلی بی احساسی!"

"اوه واقعا؟"

لیام گفت و با انگشتش به نوک بینی زین ضربه زد. زین کوچولو خندید

protecting him ꗃ ziam ✓Where stories live. Discover now