1

3.1K 431 29
                                    

امیدوارم قبل از شروع کردن فف اینو بخونید. حقیقتا قصد داشتم این بوکو اپ کنم چون یه سری ایراد داره که ممکنه با خوندنش گیج بشید یا متوجهش نشید. اولین ففیه که نوشتم و خب قلم خاصی ندارم. ولی چون خیلیا این بوکو دوست دارن به احترام اونا میذارم بمونه.🙂❤️

(Zayn Pov)
London...England

+زین...زین مالیک نوبت توئه...خیلی وقته دارم صدات میکنم... کجایی؟
_حواسم نبود معذرت میخوام
گوشیشو با عجله و به سختی داخل جیب شلوار جینش میکنه
و از جاش بلند میشه و به سرعت خودشو به میز اون پسری که صداش کرده بود میرسونه
نفس عمیقی میکشه و میگه: من زینم
اون پسر چشماشو کلافه میچرخونه و میگه: میدونم...برو داخل
زین سری تکون میده و داخل اتاق رو به رو میشه
اون پسر نگاهی به سر تا پای زین میکنه و سری تکون میده
چند دقیقه ی بعد در باز میشه و زین با سری پایین میاد بیرون
اون گند زده بود...خیلی زیاد
پوست اضافه ای که رو لبش بودو با دست میکنه...اون این کارو با حرص انجام داده بود پس باعث میشه تا لبش خون بیاد
بی اهمیت به لبش دوباره رو به روی میز اون پسر می ایسته
اون پسر سرشو بالا میاره و میگه: اوه...خراب کردی؟
زین فقط سر تکون میده و از اونجا میره بیرون
با خودش فکر کرد شاید بهتره دنبال یه مربی یا یه جایی رو پیدا کنه تا بوکس رو به صورت حرفه ای بهش یاد بده
اون تا امروز فکر میکرد نیازی بهش نداره ولی اشتباه فکر میکرد
اون گند زده بود
اگه این یه مبارزه ی واقعی بود قطعا صورتش کبود و زخمی بود
همونطور که سرش پایینه و دستش تو جیب شلوارش غر میزنه و مسیر خونه رو پیاده طی میکنه
سرش محکم به جایی میخوره و همونطور که از درد هیسی میکشه به رو به روش نگاه میکنه
به در شیشه ای که سرش به اونجا خورده بود چشم غره ای میره و به راهش ادامه میده
با خستگی به راه خونه ادامه میده
زبونشو طبق عادت رو لبش میکشه و مزه ی خونو حس میکنه
صورتش جمع میشه و برای هزارمین بار به خودش قول میده تا پوست لبشو نکنه تا خون بیاد
ولی خودشم میدونست که این قولم مثل قولای دیگه ش درباره ی لبش قراره شکسته بشه

•••••••••••••••

به برگه ی تو دستش نگاه میکنه...ادرسی بود که دوستش براش پیدا کرده بود...دوستش شنیده بود که اون یه بوکسوره حرفه ای و عالی
زین به خونه ی رو به روش نگاه میکنه
پلاک 168
خب به نظر میاد درست اومده باشه...زنگ خونه رو میزنه
+بله؟
_عام سلام
+سلام
_من با اقای واتسون کار دارم
+شما؟
_خب من...عممم درمورد کار باهاشون میخوام حرف بزنم
چندثانیه صدایی شنیده نمیشه که زین فکر میکنه اون زن رفته ولی طولی نمیکشه که در با صدای تیکی باز میشه
داخل اون برج میشه و سوار اسانسور میشه
دکمه ی طبقه ی ده رو میزنه و از اینه ی اسانسور به خودش نگاه میکنه
موهاشو مرتب میکنه و پوست گوشه ی لبشو میکنه
لبشو به هم فشار میده و با توقف اسانسور از اونجا بیرون میره
در میزنه و طول نمیکشه که یه خانومی درو باز میکنه
_سلام
+سلام بفرمایید
زین داخل میره و اون خانوم به سمت مبلای سلطنتی خونه راهنماییش میکنه
زین میشینه و چند دقیقه بعد با صدای یه مردی از جاش بلند میشه
_سلام
+سلام با من کار داشتین
_عام بله
+بشین لطفا
زین میشینه و به مرد رو به روش نگاه میکنه...موهای جو گندمی و پوستش یه کم چروکیده شده...درسته سنش زیاده ولی هنوز بدن ورزیده ای داره
+خب؟ گوش میدم
_بله به من ادرس شمارو دادن برای اینکه مربی من بشید و بهم بوکس یاد بدید
اون مرد لبخند کوچیکی میزنه و میگه: متاسفم ولی من خیلی وقته بوکسو کنار گذاشتم...سنی ازم گذشته و برای اینکه بهت یاد بدم یکم زیادی ضعیف
_اما به من گفتن شما میتونید
+معذرت میخوام ولی نمیتونم
زین نفس عمیقی میکشه و سعی میکنه لبخند بزنه
زین_ممنونم
از جاش بلند میشه و اون مرد ضربه ای به شونش میزنه
نا امید از خونه بیرون میره و سراغ ادرس بعدی میره
یه باشگاه بود و زین مطمئن بود که اینجا دیگه مشکلی نیست و میتونه بوکس یاد بگیره
بند کولشو محکمتر میگیره و به سمت اون ادرس میره
زیاد دور نبود پس خیلی زود به باشگاه میرسه و داخل میره
رو به روی میز مسئول اونجا میشه
_سلام برای ثبت نام اومدم
+عصر بخیر چه رشته ای؟
_بوکس
اون زن نگاهی به کامپیوترش میندازه و چیزای تایپ میکنه
چندثانیه بعد به زین نگاه میکنه و موهای قهوه ایشو پشت گوشش میندازه
_متاسفم ولی ظرفیت پر شده
زین گوشه ی لبشو گاز میگیره و ممنونی زیرلب میگه
توی چندروز دوبار ناامید شده بود و این به نظرش خیلی فاجعه میومد
دو روز دنبال یه باشگاه یا یه مربی بود ولی به هیچ نتیجه ای نرسیده بود و هرکدوم به یه بهونه ای ردش کرده بودن

.........
های گایز
خب اینم از پارت اول
همیشه از پارت اول بدم میومد😐😂
میدونم کوتاهه ولی پارتای بعد طولانین...من یه روز درمیون پارت عاپ میکنم ولی شمام خواهشا مثل دژاوو نکنید و نظر بدید...من سرش خیلی حرص خوردم هق
عال د لاو🧡

Bruised FingersWhere stories live. Discover now