۳

1.3K 349 30
                                    

دیشب تا خود صبح نتونسته بود بخوابه و واسه همین حسابی کلافه بود و هر چقدر زور می زد نمی تونس رو حرکات رقص جدیدشون تمرکز کنه.

از شانس بدش با بکهیون هم اتاقیه و اون پسر همیشه تا دیر وقت بزن و بکوب داره و بعدشم که میاد معمولا شیومین یا کای رو میاره واسه گیم و وقتی هم می خوابه تا خود صبح یا خرخر می کنه و یا اونقدر می گوزه که تمام فضای اتاق رو مسموم کنه. 

سوال اینه که آیا اعتراض فایده ای هم داره؟

یبار که ازش عاجزانه درخواست کرد که یا اتاقش رو عوض کنه یا واسه شکمش بره دکتر  بکهیون فقط لباشو ورچید و قبل اینکه اتاق رو ترک کنه قری به باسنش داد و صدای گوز درآورد!

قطعا هیچ کس حدسشم نمی زنه اونی که تو کنسرتا و فن ساینا از همه دلبری می‌کنه همین پسر بداخلاق پلشت باشه.

سهون یه لگد به باسنش زد و باعث شد چانیول بهش اخم کنه.
"هی... اونجا رو نگا"

مثل همیشه بکهیون شلوار ورزشی شو درآورده و مثل یه پاپی کیوت خسته پخش زمین شده.

کیوت؟!

یه مشت محکم به شکم‌سهون زد و تو گوشش غرغر کرد.
"چه ربطی به من داره؟"

سهون خندید و چشماش ریز شد.
"اه...هیونگ اینقدر یبس نباش، برو پاپی کوچولو تو بغل کن."

خود سهون هم خوب می دونه فقط کافیه چانیول به بکهیون نگاه کنه تا اون پسر چشماشو از کاسه دراره.

راستش اون دوتا از همون اول از هم متنفر بودن. همون لحظه ی اول و اولین نگاه کافی بود تا بفهمن قراره تا آخر عمر از همدیگه بدشون بیاد و این نفرت از طرف بکهیون اونقدر شدید هست که در آزار و اذیت چانیول از هیچ تلاشی دریغ نمیکنه‌.

چانیول یه آه خسته کشید و همینطور که به سمت رختکن می رفت صدای خنده ی آروم سهون که ادای فنها رو درمیاورد رو اعصاب ترین چیز دنیا بود‌.

"چانبک! چانبک!"

 Everyone's BOYFRIEND (Completed)Where stories live. Discover now