۲۹

788 232 25
                                    

امروز سالن تمرین خلوت تر از همیشه بود.
چون بکهیون و سوهو با لی سومان جلسه داشتن و امروز واسه تمرین نیومدن.

سهون به دیوار سالن لم داده بود و بی توجه به حضور چانیول و کیونگسو شایعه پراکنی می‌کرد.

"خدای من..  باورتون‌ نمی شه از تو دستشویی چه صداهایی می اومد..هنوزم‌ دارم از خجالت می میرم!"

کای که جلوی آینه ایستاده بود و فیگورای سکسی می‌گرفت از همون تو به چانیول و کیونگسو نگاه کرد.

"قطعا کیونگسو قرار نیست به کسی بده... اما از این درازم بعید بود باتم‌ باشه!"

چانیول بهش توپید:
"هی! من تاپم!"

کیونگسو در حالی که روی زمین نشسته بود و مچ پاشو می مالید، چشماشو ریز کرد و غرید:
"تو خفه شو!"

(در همین حین صدای کوبیده شدن حوله به زمین اومد و مینسوک‌ غرغرکنان از اتاق بیرون رفت.
"اینجا شده باتم خونه... از هر گوشه ای یه باتم می زنه‌ بیرون.")

کای دستشو روی لبش گذاشت و یه چشمک سکسی به چانیول زد.
"الان چه حسی بهت دست داد؟"

چانیول بطری آبشو در راستای پاچه خواری گذاشت کنار کیونگسو و به کای دقیق شد.
"حس می کنم باید برم دستشویی"

کای با چشمای گشاد بهش نگاه کرد‌.
"خدای من...تو وضعت خیلی خرابه!"

و سهون خودشو پشت سر کای جمع کرد.(و ویوی کاملی از باسنشو از توی آینه تقدیم چشمای بیگناه چانیول کرد.)
"هیونگگگ"

چانیول‌ که تازه دوزاری اش‌جا افتاده بود لنگای خسته شو به زمین کوبید و داد زد .
"نه..منظورم اون نبود منحرفا...!"

کیونگسو حوله شو چپوند توی کوله اش و جدی نگاهشون کرد.
"خودتونو عن نکنید... ما با هم هیچ رابطه ای نداریم و شیپمون کاملا ساختگیه"

چانیول سرشو تکون داد و کای دوباره مرموز شد.
"اونوقت چرا باید چنین شیپی وجود داشته باشه؟"
و سهون حرفش و کامل کرد.
"اونم تو دستشویی خوابگاه اکسو"

چن که تا اون موقع سرش تو گوشیش بود ادامه داد.
"با اون صداهایی که حتی گوش نه چندان باکره ی  سهون رو آزار داده!"

قبل اینکه حرفی بزنه، یه چیزی افتاد روی زمین و چانیول قل خوردن فلاسک نوشیدنی بکهیون رو کف زمین دنبال کرد.

جرات نداشت سرشو بالا کنه و با پسر عصبانی دم در چش تو چش بشه.
"خوب... پس دخترای کره ای و چینی بست نبود به پسرای خوابگاه روی آوردی.."

چانیول نمی دونست چرا مث یه بچه دبستانی که معلمش مچشو موقع تقلب گرفته، ترسیده و نمیتونه به بکهیونی که با چشمای قرمزش دم در ایستاده، نگاه کنه.

با نگرانی به دی او نگاه کرد.
(امیدوار بود این سوءتفاهما اون روی سگش رو بالا نیاورده باشن.)

و خوشبختانه دی او آروم بود. اون فقط نگاه تاسف باری به جمعیت توی اتاق انداخت و بدون گفتن حرفی کوله اش رو برداشت. و قبل رفتن یه تنه به بکهیون زد و هلش داد سمت دیوار‌. 

بکهیون بهش اهمیتی نداد.

حتی به سهون و کای و چن که بی سر و صدا خودشون رو از زیر دست و پا جمع کردن و خزیدن بیرون هم اهمیتی نداد.

حتی به چانیول که ارتباط نصفه و نیمه چشمی شونو قطع کرد و از کنارش رد شد هم اهمیتی نداد و آروم به سمت وسط اتاق رفت.

قبل اینکه چانیول درو ببنده، صدای برخورد شدید فلاسک فلزی و آینه ی روی دیوار تو کل راهرو پیچید.

 Everyone's BOYFRIEND (Completed)Where stories live. Discover now