💙Part 7 : The vampire's Assistant¹

1.9K 252 33
                                    

تیزر :
جئون جونگ کوك زمانی مثل همه ی همسن و سالهای خودش زندگی میکرد.
اما اون برای نجات زندگی دوستش ، جونش رو به دست یه خوناشام سپرد ..
جونگ کوك قرار بود همراه اون خوناشام به بعد ارواح بره ، اما پس از مدتی قرار شد مدت کوتاهی زندگی در سیرك عجایب رو با دوستانش آغاز کنه و دستیار یك خوناشام بشه ، توی سیرك همه با هم دوست بودن اما .. همیشه همچیز همینقدر قشنگ نیست نه؟
بیاین فکر کنیم ك مرد گرگی از جونگ کوك و جین خوشش نیومده و...بگذریم
بنظرتون جونگ کوك اینبار هم میتونه جون دوستش رو نجات بده؟!
این وسط .. تکلیف حس ناشناخته ی بین تهیونگ و جونگ کوك چی میشه؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

-Jungkook

سلام من جئون جونگ کوکم ، من یه نیمه خوناشامم ، البته مادرزادی اینجوری نبودما ، ولی الان نزدیك دوهفته ست ك این شکلی شدم ،
من 18 سالمه و یه رزیدنتم.
ن ن ، اشتباه نکنین ، من رزیدنت پزشکی و اینجور چیزا نیستم ، من رزیدنت یه خوناشامم.
کیم تهیونگ ... اون خوناشام جذاب و بداخلاق ... اره .. من دستیار اونم و تا الان ، پدرم رو دراورده!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زمین - یك هفته بعد از برگشت تهیونگ - ساعت 12 شب

از وقتی خوناشام شدم ، حساسیت زیادی به روشنایی پیدا کردم ، اینجوری نیست ك عین فیلما زیر نور خورشید ذوب بشما ، ولی خب خیلی از آفتاب خوشم نمیاد ، ترجیح میدم تو تاریکی بمونم و شبا برم گشت زنی.
و بخاطر زندگی جدیدم توی سیرك ، خیلی برنامه خوابیم با بقیه متفاوت نیست.

اینجا سیرك عجایبه ، جایی ك همه چیز عجیب غریبه.
ماها در بهترین حالت ساعت 5 بعد از ظهر بیدار میشیم ، تا ساعت 7 ول میگردیم و بعد برای نمایش هامون آماده میشیم ، ساعت 10 ك نمایشمون تموم میشه ، بقیه میرن پی بازی شادی و گپ زدن ، و من با تهیونگ میرم برای تمرین....

+ اههه خسته شدم ، لطفا یدقه بذار بشینم.

- کوك تو فقط قراره یه خرگوش بگیری ، این سخت نیست.

غر زدم سرش : تو معلوم نی چند ساله ك خوناشامی ، ولی من یه هفته ست ك دارم تمرین خوناشام بودن میکنم ، پس انتظار نداشته باش با تو یراه برم

- قرار نی عین من باشی ، من توی این مدت 15 تا خرگوش گرفته بودم ، تو فقط قرار بود یکی بگیری.

آهی کشیدم : من فقط خستم باشه؟

نگاهم کرد و بعد گفت : فردا بهت آسون نمیگیرم ، برو.

و من با خوشحالی رفتم توی سالن سیرك.

رفتم سمت تالار عمومی و دیدم فلیکس ، ال ، اقای کرپسلی ، فرد و جورج ، ایورا و هیجین نشستن و حسابی سرگرمن.
اولین نفر ك متوجه حضورم شد ، ال بود.
ال : هی پسر ، چخبر؟ امروز چه گندی زدی؟

𝐌𝐲 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 𝐥𝐨𝐫𝐝❥Where stories live. Discover now