💖Part 24 : Hunters of the dusk¹

900 150 19
                                    

"شکارچیان غروب"
تیزر :
جئون جونگ کوک ، شاهزاده ی اشباح ، برای انجام ماموریتی عمارت خوناشام ها رو ترک میکنه ک شاید به مرگ اون و دوستانش ختم بشه.
کوک و دوستاش برگزیدگانی اند که باید به تعقیب شاهزاده ی خوناشام های تیره برن.
اگر شاهزاده رو نابود کنن پیروزن و اگر شکست بخورن ... قبیله ی انها به کام مرگ میره ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

-Jungkook

وسیله هامونو جمع کرده و اماده ی رفتن بودیم ..
حقیقتا بجز منی ک بی تجربه م ، حتی نامجون و یونگی هم میترسیدن و این یعنی .. به فاک رفتیم؟

نیاز به یکم ارامش گرفتن داشتم
رفتم توی راهرو و جلوی اتاق ته مکث کردم ، خواستم برم تو ولی گفتم در بزنم بهتره.
دستم رو بلند کردم ک در بزنم اما حتی قبل اینکه دستم رو جلو ببرم ، در باز شد و تصویر تهیونگ آشفته ، تمام وجودم رو پر کرد.

- کوک .. چی میخوای؟

+ هی-هیچی .. فقط .. آماده ای؟

- اوهوم .. کاری ک واقعا براش اومدی رو بگو

+ خب .. میش .. میشه بیام تو؟

در جلوی در کنار رفت و اروم رفتم تو اتاقش و روی تختش نشستم
در رو بست و سمت اومد ، جلوی پام زانو زد و دستام رو توی دستش گرفت.

- حالت خوبه عسل تهیونگ؟

+ من .. من نمیدونم چمه .. فقط .. خیلی نگرانم ته

- میدونم پسر کوچولوی من ، ولی من مراقبتم باشه؟

حرفاش مثل همیشه شد مرهم روی دردام ، سر تکون دادم و لبخند زدم.
اون هم در جوابم لبخند زد
پرسیدم : تو اوکی ای؟ هس میکنم حالت خوب نیست ..

- نه ، خوبم ، نگران نباش

با تردید نگاهش کردم ، بعد دستام ک توی دستاش بود رو بالا کشیدم و مجبورش کردم بلند شه : بیا بشین اینجا ببینم

روی تخت نشست ، سرش رو گرفتم و روی پام گذاشتم ، و بعد اروم شروع به نوازشش کردم : مطمئنی نمیخوای چیزی بگی؟

- من فقط ... دلم برات تنگ شده کوک ، دلم برای کنار هم خوابیدنمون تنگ شده ، برای زمانی ک میتونستم هروقت اراده کردم ببوسمت تنگ شده
تو این فکر بودم به بابا بگم رابطمون رو ولی ترسیدم و خب .. نمیدونم .. یکم ذهنم درگیره

حرکت دستم رو سرش متوقف شد ، حقیقتا منم دل تنگش بودم ولی کاری نمیشد کرد : کارت ریسک بزرگیه .. بنظرم پدرت پدر منطقی ایه ولی بازم خطرناکه ، اینکه میدونی با همجنسگراییت اوکی میشن خوبه ، چون با نامجون هیونگ کنار اومدن ، ولی با بودنت با یه پسر دیگه .. درحالی ک نسلتون یه وارث میخواد .. فکر نمیکنم خوشحالشون کنه ..

𝐌𝐲 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 𝐥𝐨𝐫𝐝❥Where stories live. Discover now