🧡Part 20 : Trials of death²

863 156 7
                                    

-Jungkook

پام رو توی هزار تو گذاشتم و همون لحظه صدای مسئول رو شنیدم .

مسئول : امتحان تو از همین لحظه شرو شد!

ثانیه ای بعد ، زمین صاف تالار بالا اومد و تبدیل ب هزار تو شد ، دیواره ها انقد بلند بودن ك چشمم اون طرفشون رو نمیدید ، نفس عمیقی کشیدم و اولین قدمم رو برداشتم .

اوایل راه ، هزارتو اسون بود ، فقط دوراهی هایی بود ك با تمریناتم به وضوع میفهمیدم کجا ها بن بسته و کجا راهه.

داشتم خوب پیش میرفتم ، برای همین امیدم بیشتر و استرسم کمتر شده بود.

اما رفته رفته ، داشتم به جاهای سخت ماجرا میرسیدم.

به یه سه راهی رسیدم که دوتا از راهاش ، مثل راه های ادامه دار بود اما از روی شکل وسطی میتونستم بفهمم ك بن بسته.

استرس گرفته بودم و نمیدونستم باید از کدوم طرف برم.
و دست آخر ، راه چپ رو انتخاب کردم و جلو رفتم.

پر از دو راهی بود و به سختی میتونستم جلو برم ، بعد از پنج دقیقه ، به راهی رسیدم ك تهش بن بست بود و باعث شد عرق سردی به پیشونیم و کمرم بشینه ، ینی این همه راه رو اشتباه اومدم؟

از استرس زیاد و تصورم از وقت کمی ك داشتم ، به سرعت به عقب دوییدم.

سعی کردم به حافظم رجوع کنم و از دوراهیا ، به سمت عقب پیش برم.

چند جا رو ریسکی رفتم اما انگار شانس یکم باهام یار بود و درست از آب در میومدن.

دوباره رسیدم به اون سه راهی و اینبار از طرف راست رفتم.
میدونستم امکان نداره غلط باشه ، پس .. میتونستم راحت جلو برم.
استرسم رفته بود ، چون دوباره توی راه درست قرار گرفته بودم ، ولی .. ازمون مرگه .. مگه میشه بی استرس؟

یك دفعه صدای آژیر شنیدم .. ترسناك بود و نمیدونستم برای چیه ، دو دستی گوشام رو گرفتم و چشمام رو بستم.

و بعد تونستم خیسی زیر پام رو حس کنم .. تالار ... تالار داشت .. پر میشد؟؟؟؟

با وحشت چشمام رو باز کردم ، اره آب بود ... اول ، فقط کف زمین خیس بود .. و به خاطر این که داشتم به سرعت میدوئیدم ، چند بار بخاطر لیزی به وجود اومده ، زمین خوردم ، با وجود دردی ك پیش میومد ، باز هم میدوئیدم .. سعی میکردم منطقی برخورد کنم و بتونم درست جلو برم ، و فکر کنم موفق بودم ..

اما رفته رفته .. اوضاع بدتر میشد ..

آب به مچ پاهام رسید ..
بازم اهمیت نمیدادم و میدوئیدم ...

آب به زانوم رسید ...
سعی میکردم به سرعت پاهام رو حرکت بدم و به جلو برسم ...

آب به کمرم رسید ...
با دستام خودم رو توی آب به جلو حرکت میدادم.

𝐌𝐲 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 𝐥𝐨𝐫𝐝❥Where stories live. Discover now