💚 Part 31 : The lake of souls²

768 131 40
                                    

-Writer

- اماده ای؟

+ اره ..

دروازه ی خروج از بعد و سفر بین موازات جهان ها باز شده بود و تهکوک جلوش وایساده بودن.
مثل دور قبل دست های هم رو گرفتن و با یه نفس عمیق ، پا یه دروازه ی جهان موازی گذاشتن ...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این بار گذر از بعد خیلی اذیتشون نکرد و تونستن راحت رد شن ، ولی خب .. اونجایی که اونا قرار داشتن ، خیلی ترسناک بود.

همجا بنفش بود ، آره .. بنفش!
اسمون بنفش ، زمین بنفش ، چمن بنفش ، درخت بنفش ، و یه دریاچه ی بنفش اونجا قرار داشت ...

+ اینجا .. کجاست؟

- نمیدونم .. هارکات گفته بود وارد یه همچین جایی میشیم و باید به دریاچه ی ارواح بریم .. اینجا اون دریاچه هه ست؟

+ احتمالا دیگه .. باید چیکار کنیم؟

- باید یجوری بریم وسط آب و هارکات رو صدا کنیم ، گفت بقیه ش رو خودم درست میکنم ..

+ پس دستمو بگیر تا بریم تو اب

- دیوونه شدی؟ معلوم نیست ابش چی باشه

+ اینجا هیچیش معلوم نیست ، تهش میمیریم دیگه ، بیا بریم

اینکه مرگ برای کوک یه شوخی بود ، یچیز ترسناک بود ک نشون دهنده ی اذیت و ازار های دستینی و خستگی کوک قرار میگرفت.

دست کوک رو گرفت و بی توجه به همچیز ، رفتن وسط آب ..

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+ خب .. چقدر دیگه بریم جلو؟ تا کمرمون تو ابه الان

- میخوای همینجا وایسیم بیب؟

+ باشه

کوک یکم خودشو جلو کشید و تو بغل ته فرو رفت ، آب دریاچه خیلی سرد بود.

+ چجوری هارکات رو صدا کنیم؟

- داد بزنیم؟

کوک خندید : داد بزنیم؟ ته خلاقیتته؟

ته هم خندید : عشق من اخه الان خلاقیت از کجا بیارم؟ بیا از همین اسونترین راه شروع کنیم

کوک سرش رو روی شونه ی ته گذاشت : پس داد بزن تا بیاد

ته خواست داد بزنه که قبل اون یه صدای آشنا شنید : امیدوارم دیگه گذرتون به بُعد مردگان نیفته ، ولی اگر یه درصد هم نیاز شد دوباره برگردین اینجا و کسیو صدا کنین ، لازم نیست بخواین داد بزنین ، فقط باید قلبا بخواین ظاهر شه ، حالا از اب بیاین بیرون تا سرما نخوردین

ته و کوک جفتشون برگشتن سمت صدا .

ته و کوک : هارکاااااات

𝐌𝐲 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 𝐥𝐨𝐫𝐝❥Where stories live. Discover now