های گایز.
تصمیم دارم از این ب بعد پارت های هرکتاب رو همزمان آپ کنم ،
اینجوری فکر کنم بهتر باشه و کمتر تو خماری بمونین و شاید حمایت ها هم بالاتر بره :)
ولی ممکنه یکم آپ ها دیر به دیر اتفاق بیافتن•~•
ولی نگران نباشین ، جبران میکنم ! ^^
دوستون دارم💜
همچنان به حمایت هاتون ادامه بدین•-•💚بطور کلی ، ۱۲ تا کتاب بود ك الان تقریبا ۴ تاش تموم شده.
۸ تای باقی مونده رو به طور همزمان آپ میکنم چون داستان حساس تر میشه و نمیخوام خیلی خمارتون کنم ، از اون طرفم مدارس شروع میشه و نمیخوام موقع آپ ها بد قول باشم.
پس شاید آپ ها یکم دیر بشن ، ولی هر آپ حداقل ۲ پارت طولانی داره^~^
تا فردا آخرین پارت کوهستان خوناشام رو آپ میکنم ، و بعد وارد ازمون های مرگ ك بشیم ، آپ ممکنه تا اواسط مهر به تعویق بیافته و عوضش ۲ تا پارت طولانی باشه•-•لطفا در صورت فاصله ی زیاد بین آپ ها ، داستان رو از لیست هاتون حذف نکنید و فراموشش نکنید ؛)
و خب بخاطر مشکلات کلی ای ك دارم ، این تصمیمیه ك گرفته شده و نمیتونم عوضش کنم :)
آنتونی دوستون داره💜💕
حمایت فراموش نشه گایز🔮آنتونی-🍡💛✨
پ.ن : بازم تولدم مبارك•-• الان ۲ ساعتمههه :)))
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 𝐥𝐨𝐫𝐝❥
Fanfiction"لبخندی زدم ، شاید زندگی جدیدم همچین هم بد نبود .. توی سیرک عجایب ، پیش آدمهای باحال با قدرتای خفن .. زندگی خوناشامی ..با وجود تهیونگ .. احتمالا این زندگیم رو بیشتر از قبلی دوست داشته باشم. دستیار تهیونگ بودن .. دستیار یک خوناشام .. " ژانر : فانتزی...