💚Part 13 : Tunnels of blood²

1.2K 198 34
                                    

پنج روز بعد
-Writer

جونگ کوك از نظر خودش گند زده بود ، چون با لجبازیاش و در آخر ، بدرد نخور بودنش ، رسما بین خودش و تهیونگ رو قاراشمیش کرده بود.
اما در نظر تهیونگ ، اوضاع فرق داشت ، چون اون فکر میکرد با زیاده روی کردنش ، ریده به همچی و جونگی کوچولوش از دستش ناراحته.

کل روز رو دور از هم میگذروندن و تنها صحبت بینشون ، زمان تمرینات جونگ کوك بود ، و بخاطر پیشرفت جونگ کوك ، انقدر توی تمرینات زود جلو میرفتن ك تایمش کوتاه تر شده بود و بجای 2 ساعت تمرین ، فقط 1 ساعت تمرین میکردن.
و تایم خواب .. لازمه بگیم ك جفتشون در دور ترین نقطه ی تخت نسبت به هم دیگه میخوابیدن؟ انقدر دور ك یك نفر راحت بینشون جا میشد ...

این دوری بینشون انقدر واضح شده بود ك حتی آقای کرپسلی هم نگران رابطه ی بین جونگ کوك و اربابش بود.

در آخر ، کوك به انفجار رسید ، این نگرانی براش زیاد بود ، پس در آخر رفت تا با جین هیونگش صحبت کنه اما .. در اتاق بسته ی نامجین و سکوت درونش ، نشون میداد ك یا با آرامش تو بغل هم خوابن ، یا توی حموم سرگرم شدن ...

تصمیم گرفت مزاحم نشه و بره پیش هوسوك هیونگش ، شاید اون درگیر نباشه.

رفت سمت اتاقشون و در زد .

# بیا تو

آروم در رو باز کرد و هوسوکی رو دید ك به تاج تخت تکیه داده و یونگی رو روی پاش خوابونده و نازش میکنه.

# چیزی شده کوکی؟

+ آه خب .. میخوام باهات حرف بزنم .. اگر میشه .. فکر کنم مزاحمم ..

% نه نیستی .. بشین .. کمکت میکنیم.

هوسوك هیونگ خندید : ببینم وقتی اجازه از طرف یونگی صادر میشه ، میتونی بازم تعارف کنی یا نه

پسرك لبخند زد و رو به روی پسرا ، روی تخت ، نشست.

# شرو کن ..

+ خ-خب .. من .. نمیدونم باید چیکار کنم ...

# چیو چیکار کنی؟

+ این دوری بین خودم و تهیونگو

# آه خوب شد گفتی .. چرا چند روزه احساس میکنم ك جفتتون خول شدین؟

+ خب ... چند شب پیش قبل خواب بینمون یکم بحث شد ... اونم آتیشی شد و .. خب .. بهم ریختیم یکم

# چه بحثی؟

و پسرك .. شروع به تعریف کرد ...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«فلش بك ، حدود یك هفته قبل ، فردای روز بازگشایی سیرك»

- Jungkook

روی تخت مشترکم با تهیونگ دراز کشیده بودم ، اره ، از وقتی ك اومدیم به دجون ، تصمیم گرفتیم ك روی یه تخت بخوابیم ولی خب ... موقع خواب از هم دور هستیم .
( خا چه فایده همون جدا بودین سنگین تر بود که :/ )

𝐌𝐲 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 𝐥𝐨𝐫𝐝❥Where stories live. Discover now