𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎 : Part 11

896 88 21
                                    

+ به این ...

دستش رو زیر چونه ی تهیونگ برد

و لب هاش رو روی لب های تهیونگ گذاشت !

مک آروم اما عمیقی به لب پایین تهیونگ زد

و آروم ازش جدا شد

+ تهیونگ ... من دوست دارم ! ... شاید نتونم الان و توی این وضعیتمون درست بهت ابراز علاقه کنم ، اما از ته قلبم عاشقتم ... درست از همون روزی که دیدمت !!!

تهیونگ همون با بهت و لب هایی که بی صدا باز و بسته میشدن به جونگ کوک خیره بود و نمیدونم چی بگه

_ ج ... جونگ کوک ...

جونگ کوک انگشت اشاره اش رو روی لب های تهیونگ گذاشت

+ نه ! ... الان جوابم رو نده ! ... من میتونم درک کنم که الان گیجی اما ... فقط ازت میخوام صبر کنی و جلوی پدرامون چیزی نگی ... امروز رو نادیده بگیر !!! تا زمانی که بتونیم عادی عاشق هم باشیم !!

تعیونگ سر تکون داد و آروم زمزمه کرد

_ ولی ... عشق دوتا همجنس هیچ وقت عادی نبوده ... این عشق همیشه یه عشق غیر عادی باقی میمونه ! ...

جونگ کوک ، تهیونگ رو بغل کرد و موهاش رو بوسید

+ میدونم ! ... ولی میتونیم بریم به یه کشوری که عشقمون رو قبول داره ، باشه ؟؟؟ پس لطفا این بار رو فراموش کن ... من قول میدم لحظات زیبایی برات بسازم !!

تهیونگ لبخند کمرنگی زد و سر تکون داد

_ بهتره بریم بیرون ... الان آقای جئون شک میکنن

جونگ کوک با تردید و بی میلی تهیونگ رو از بغلش خارج کرد و به چشماش خیره شد

دوباره سرش رو جلو برد و آروم و کوتاه اما با صدا لب های تهیونگ رو بوسید
و تهیونگ هم اینبار همراهی کرد

جونگ کوک سمت در رفت و تهیونگ هم پشت سرش بیرون رفت

اخم دوباره به صورت جونگ کوک برگشته بود و فقط خودش دلیلش رو میدونست

دوباره برگشت و روی مبل سر جای قبلیشون نشستن

: اتفاقی افتاده تهیونگا ؟؟

خانم جئون به سمت تهیونگ خم شد و آروم و با کمی نگرانی پرسید

تهیونگ هم لبخند زیبایی زد و جواب داد

_ نه ! ... عذر میخوام فقط نیاز بود جونگ کوک یه سری چیز ها رو بهم اخطار بده !!!

جمله اش رو آروم گفت و یه سری چیزای الکی سر هم کرد که حتی اگه آقای جئون هم چیزی شنید یا بعدا از خانم جئون پرسید ، شک نکنه

: اوهوم ... درک میکنم ... جونگ کوک یکم مثل پدرش مقرراتیه !

خانم جئون با تکخند گفت و به حالت اول برگشت

و باز هم آقای جئون شروع کرد به زهر ریختن

: تهیونگ ... زندگی زناشویی چطور میگذره ؟

تهیونگ اخم خیلی ظریفی کرد اما لبخندش محو نشد

_ خوبه ... فعلا مشکلی نداریم !!

: جالبه !! ... میدونی احساس میکردم روز عروسی خیلی باهم مشکل دارید ...

آقای جئون با کنایه پیدایی گفت

_ بله ... اما خب میتونیم کنار بیایم ...

تهیونگ با شَک و تردید گفت و به جونگ کوک عبوس نگاه کرد

+ عذر میخوام پدر ! ... میدونید من و تهیونگ تصمیم گرفتیم کمتر با هم معاشرت داشته باشیم تا مشکلی پیش نیاد ... هوم ؟؟؟

تهیونگ تایید کرد

_ بله ! روز ها که جونگ کوک شی سر کاره و عصر هم که برمیگرده خیلی خسته اش پس بعد از شام دیگه زیاد با هم صحبت نمیکنیم !!

خانم جئون هم وارد بحثشون شد

: جونگ کوکی پس بهتره تایم کاریت رو ککتر کنی تا بتونی بیشتر با همسرت وقت بگذرونی !

هه ...
اون زن نازنین ، خیلی ساده بود !

+ بله ، اتفاقا توی همین فکر بودم !!!

جونگ کوک با لجبازی گفت و به پدرش نگاه کرد ...












دعوام نکنید 😔🥺💔

دیشب یه پارت از عطر وانیل رو آپ کردم دیگه ... * نگاه کردن شبیه خرِ شرک *

لاو یو آلللللل 💜

𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎 Where stories live. Discover now