+ به این ...
دستش رو زیر چونه ی تهیونگ برد
و لب هاش رو روی لب های تهیونگ گذاشت !
مک آروم اما عمیقی به لب پایین تهیونگ زد
و آروم ازش جدا شد
+ تهیونگ ... من دوست دارم ! ... شاید نتونم الان و توی این وضعیتمون درست بهت ابراز علاقه کنم ، اما از ته قلبم عاشقتم ... درست از همون روزی که دیدمت !!!
تهیونگ همون با بهت و لب هایی که بی صدا باز و بسته میشدن به جونگ کوک خیره بود و نمیدونم چی بگه
_ ج ... جونگ کوک ...
جونگ کوک انگشت اشاره اش رو روی لب های تهیونگ گذاشت
+ نه ! ... الان جوابم رو نده ! ... من میتونم درک کنم که الان گیجی اما ... فقط ازت میخوام صبر کنی و جلوی پدرامون چیزی نگی ... امروز رو نادیده بگیر !!! تا زمانی که بتونیم عادی عاشق هم باشیم !!
تعیونگ سر تکون داد و آروم زمزمه کرد
_ ولی ... عشق دوتا همجنس هیچ وقت عادی نبوده ... این عشق همیشه یه عشق غیر عادی باقی میمونه ! ...
جونگ کوک ، تهیونگ رو بغل کرد و موهاش رو بوسید
+ میدونم ! ... ولی میتونیم بریم به یه کشوری که عشقمون رو قبول داره ، باشه ؟؟؟ پس لطفا این بار رو فراموش کن ... من قول میدم لحظات زیبایی برات بسازم !!
تهیونگ لبخند کمرنگی زد و سر تکون داد
_ بهتره بریم بیرون ... الان آقای جئون شک میکنن
جونگ کوک با تردید و بی میلی تهیونگ رو از بغلش خارج کرد و به چشماش خیره شد
دوباره سرش رو جلو برد و آروم و کوتاه اما با صدا لب های تهیونگ رو بوسید
و تهیونگ هم اینبار همراهی کردجونگ کوک سمت در رفت و تهیونگ هم پشت سرش بیرون رفت
اخم دوباره به صورت جونگ کوک برگشته بود و فقط خودش دلیلش رو میدونست
دوباره برگشت و روی مبل سر جای قبلیشون نشستن
: اتفاقی افتاده تهیونگا ؟؟
خانم جئون به سمت تهیونگ خم شد و آروم و با کمی نگرانی پرسید
تهیونگ هم لبخند زیبایی زد و جواب داد
_ نه ! ... عذر میخوام فقط نیاز بود جونگ کوک یه سری چیز ها رو بهم اخطار بده !!!
جمله اش رو آروم گفت و یه سری چیزای الکی سر هم کرد که حتی اگه آقای جئون هم چیزی شنید یا بعدا از خانم جئون پرسید ، شک نکنه
: اوهوم ... درک میکنم ... جونگ کوک یکم مثل پدرش مقرراتیه !
خانم جئون با تکخند گفت و به حالت اول برگشت
و باز هم آقای جئون شروع کرد به زهر ریختن
: تهیونگ ... زندگی زناشویی چطور میگذره ؟
تهیونگ اخم خیلی ظریفی کرد اما لبخندش محو نشد
_ خوبه ... فعلا مشکلی نداریم !!
: جالبه !! ... میدونی احساس میکردم روز عروسی خیلی باهم مشکل دارید ...
آقای جئون با کنایه پیدایی گفت
_ بله ... اما خب میتونیم کنار بیایم ...
تهیونگ با شَک و تردید گفت و به جونگ کوک عبوس نگاه کرد
+ عذر میخوام پدر ! ... میدونید من و تهیونگ تصمیم گرفتیم کمتر با هم معاشرت داشته باشیم تا مشکلی پیش نیاد ... هوم ؟؟؟
تهیونگ تایید کرد
_ بله ! روز ها که جونگ کوک شی سر کاره و عصر هم که برمیگرده خیلی خسته اش پس بعد از شام دیگه زیاد با هم صحبت نمیکنیم !!
خانم جئون هم وارد بحثشون شد
: جونگ کوکی پس بهتره تایم کاریت رو ککتر کنی تا بتونی بیشتر با همسرت وقت بگذرونی !
هه ...
اون زن نازنین ، خیلی ساده بود !+ بله ، اتفاقا توی همین فکر بودم !!!
جونگ کوک با لجبازی گفت و به پدرش نگاه کرد ...
دعوام نکنید 😔🥺💔
دیشب یه پارت از عطر وانیل رو آپ کردم دیگه ... * نگاه کردن شبیه خرِ شرک *
لاو یو آلللللل 💜
YOU ARE READING
𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎
Randomخلاصه : '' جئون جونگ کوک '' و '' کیم تهیونگ '' دو پسر که بدون هیچ حسی به همدیگه ، مجبور به ازدواج قراردادی و خیلی کار های دیگه میشن ولی چی میشه اگه در پایان تمام سختی هاشون ، عشق بزرگی نسیبشون بشه ؟ و در آخر شاید اون ازدواج ، بهترین اجبار عمرشون رو...