این روال تا پایین اون شب ادامه داشت
حتی تا صبح فردا ...°°°
تهیونگ روی تختش دراز کشیده بود و خیلی آروم بی صدا نفس میکشید
هیچ کاری برای انجام دادن نداشت و دلش نمیخواست از اتاقش بیرون برهحالش اصلا خوب نبود ؛
کم میخورد ، کم میخوابید ، کم حرف میزدعملا توی خونه کاری انجام نمیداد به جز خوردن چند وعده غذا و دستشویی و حموم رفتن
بی حال به دیوار های کِرِمی رنگ اتاقش خیره شده بود که صدای نوتیف گوشیش بلند شد و توجهش رو جلب کرد
اخیرا به کسی پیام نمیداد و کسی هم به اون پیام نمیداد
فقط تماس های بکهیون ، فلیکس و میسونگ بود که اون هم به خاطر بی صدا بودن گوشیش نمیرسید جواب بدهپس حالا جای تعجب داشت که پیامی دریافت کرده
گوشی رو برداشت و بعد چند ثانیه نگاه کردن به والپیپرش ^که عکس جونگ کوک بود^ وارد فیسبوک شد و به آیدی ناشناس نگاه کردKenet_Haruld.96
اسم آیدی کره ای نبود و پروفایلی هم نداشت
بازش کرد و تیتر پیام ها رو خوندKenet_Haruld.96
سلام تهیونگ !
Kenet_Haruld.96
من کنت هارولد ام ، یکی از دوست های جونگ کوک
حال کوک خیلی بده ، میگفت تو توی خطری و نمیخواست بهت پیام بده اما من دیگه نمیتونم تحمل کنم تا اینطوری ببینمشKenet_Haruld.96
اوضاع اونجا چطوره ؟
پدرش اذیتت میکنه ؟؟Kenet_Haruld.96
لطفا جوابم رو بده
جونگ کوک واقعا بهت نیاز دارهبا تردید شروع کرد به تایپ کردن جواب تا بیشتر از حال جونگ کوک با خبر بشه
خوشبختانه کنت هنوز اکتیو بود و نیازی به صبر کردن نبودKim.tae ^_^
سلام آقای هارولد
Kim.tae ^_^
حال جونگ کوک خیلی بده ؟!
Kenet_Haruld.96
خوشحالم زود جواب دادی تهیونگ
Kenet_Haruld.96
اگر بخوام راستش رو بگم ...
حال جونگ کوک اصلا خوب نیست
بیشتر اوقات مست میکنه و بقیه رو با تو اشتباه میگیره ، چند باری هم دعوا کردهKim.tae ^_^
من کاری از دستم بر نمیاد کنت ... چیکار میتونم بکنم ؟؟
حاضر نیست باهام تماس بگیره ؟ باید بفهمم حالش چطوره ...Kenet_Haruld.96
اون حتی نمیدونه من به تو پیام دادم
اگر بدونه داد و بیداد میکنه
نمیدونم چرا انقدر از اینکه پدرش کاری به کارِت داشته باشه میترسه ، و دختر عمه اش
زیاد ازش حرف میزنه و میگه اون مسبب جداییتون بودهKim.tae ^_^
پدرش کاری با من نداره ... یعنی فعلا نداره
از پدرم شنیدم که برگه های طلاق رو آورده بود تا تمام راه های ارتباطی من و جونگ کوک رو قطع کنهKim.tae ^_^
راجب دختر عمه باید بگم اون دیگه قرار نیست مشکلی ایجاد کنه
اون فقط تحت فشار پدر جونگ کوک و مادرش بوده
نمیدونم چه ایده هایی داره اما گفته قراره کُمَکَم کنه
Kenet_Haruld.96خوبه تهیونگ ! منم سعی میکنم کمکت کنم
باید جونگ کوک رو راضی کنم تا باهات تماس بگیرهKenet_Haruld.96
فعلا !
Kim.tae ^_^
متشکرم کنت
خداحافظاز فیسبوک خارج شد و خودش رو ، روی تختش رها کرد
خوشحال بود که از حال جونگ کوک با خبر شده و تقریبا یه دوست جدید پیدا کردهبعد مدت ها لبخندی واقعی ^و از ته دلش^ زد و چشم هاش رو بست و برای بار میلیاردم چهره ی جونگ کوک رو پشت پلک هاش دید
°°°
جونگ کوک تقریبا ۴ روز بود که خودش رو توی خونه حبس کرده بود و فقط به زورِ کنت غذا میخورد
: تا کی میخوای اینطوری اَدا در بیاری ؟؟ ... قسم میخورم اگه ادامه بدیم حتما با تهیونگ تماس میگیرم !!! میدونی که کار سختی برام نیست
جونگ کوک اخمی کرد
+ تو بگو چیکار میتونم بکنم ؟ وقتی پدرم میخواد برامون طلاق غیابی بگیره ؟؟؟
درسته ...
پدر جونگ کوک واضحا بهش گفته بود که تهیونگ رو به زور هم که شده رازی میکنه و بدون حضور جونگ کوک ، براشون طلاق غیابی میگیره !: کوک تو نمیتونی صبر کنی تا پدرت دستی دستی تو رو از تهیونگ جدا کنه !!!!
+ حوصله ی بحث ندارم کنت ! ...
و از جاش بلند شد و بعد از پوشیدن لباس هاش و برداشتن کیف کمریش ، از خونه بیرون رفت ...
مریض شدم و واضحا دارم میمیرم
لاو یو آلللللل 💜🥺
YOU ARE READING
𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎
Randomخلاصه : '' جئون جونگ کوک '' و '' کیم تهیونگ '' دو پسر که بدون هیچ حسی به همدیگه ، مجبور به ازدواج قراردادی و خیلی کار های دیگه میشن ولی چی میشه اگه در پایان تمام سختی هاشون ، عشق بزرگی نسیبشون بشه ؟ و در آخر شاید اون ازدواج ، بهترین اجبار عمرشون رو...