: اما فقط تا هفته ی دیگه ... بعد از اون میتونم به جرم همجنسگرایی و ازدواج بدون ثبت دولت ، تا پای دار بکشونمت !! ...
°°°
واقعا به ذهنش نمیرسید که چیکار کنه
پس فقط سریع سمت گوشیش رفت تا به بالام زنگ بزنه و قضیه رو تعریف کنهوقتی تماس وصل شد ، با صدای گرفته اش ^که حاصل گریه های زیادش بود^ شروع به حرف زدن کرد
_ الو ؟ بالام میتونی بیای اینجا ؟؟
صدای بالام رنگ تعجب گرفت
: چیزی شده تهیونگ ؟؟؟ ... من الان سر کارم !
_ خواهش میکنم ، امروز آقای جئون اینجا بود و برگه های طلاق رو آورده بود ... اگه اونا رو امضا نکنم من رو تا اعدام هم میکشونه !!!! باید یه فکری بکنیم !
صدای فریاد بالام بلند شد
: چییییی ؟؟ ... مگه به همین راحتیه ؟؟؟
تهیونگ آه درمونده ای کشید
_ نمیدونم بالام ... اون انضای جونگ کوک رو جعل کرده و میتونه با پول هر کاری بکنه ، پس براش راحته !!
: همچین چیزی امکان نداره ... اون قطعا به جونگ کوک آسیب نمیزنه ، پس مراقب خودت باش !! ...
بعد از دم عمیقی ادامه داد
: الان خودم رو میرسونم پیشت ، آماده شو باید بریم یه جایی !
و بلافاصله تماس رو قطع کرد
تهیونگ هم با تعجب به گوشی نگاه کرد و بلند شد تا آماده بشه°°°
تهیونگ و بالام توی ماشین نشسته بودن و به سمت یه مکان ناشناس حرکت میکردن
تقریبا از شهر خارج شده بودن و این یکم ، فقط یکم تهیونگ رو نگران میکرد_ آمممم ... میگم بالام ... مقصدمون دقیقا کجاست ؟
با کمی استرس و لرزش صدا پرسید و به بالام که رانندگی میکرد ، خیره شد
بالام نگاه کوتاهی به تهیونگ انداخت و جواب داد: اون مکان اسم خاصی نداره ، فقط بدون داریم میریم دیدن یه نفر !!!
و دوباره نگاهش رو به جاده داد
تهیونگ سر تکون داد و دیگه سوال نپرسید ...
بعد از حدود ۲ ساعت و نیم ، به یه کاراژ و چند تا ساختمون داغون و بد سر و رو رسیدن و بالام همونجا پارک کرد
YOU ARE READING
𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎
Randomخلاصه : '' جئون جونگ کوک '' و '' کیم تهیونگ '' دو پسر که بدون هیچ حسی به همدیگه ، مجبور به ازدواج قراردادی و خیلی کار های دیگه میشن ولی چی میشه اگه در پایان تمام سختی هاشون ، عشق بزرگی نسیبشون بشه ؟ و در آخر شاید اون ازدواج ، بهترین اجبار عمرشون رو...