هر دو از اتاق بیرون رفتن تا با دوستاشون به یه گردش برن ...
°°°
بعد از خارج شدن از شهر ، به فضای سر سبز و قشنگی رسیدن که بخشی از اون سبزه های بلند داشت و بخشیش درخت های سبز و تنومند
تهیونگ به گل های طبیعی حساسیت داشت اما عاشق طبیعت بود و دوست داشت از نزدیک گل ها رو ببینه ، ماسک زد و در ماشین رو باز کرد
تهیونگ بلافاصله بعد از پیاده شدن از ماشین ، دوربیتش رو از کیف در آورد و مشغول عکس انداختن از طبیعت شد
جونگ کوک سمت تهیونگ که تقریبا بین سبزه ها گم شده بود دوید و از پشت بغلش کرد
گل کوچیکی توی دستش بود که میخواست اون رو روی مو های حالت دار تهیونگ که به نظرش خیلی زیبا بودن بزارهتهیونگ رو برگردون و گل رو کنار گوشش گذاشت و گوشیش رو در آورد تا ازش عکس بگیره
کمی از تهیونگ فاصله گرفت
_ چیکار میکنی ؟؟؟
جونگ کوک ادای فکر کردن در آورد و دوربین رو تنظیم کرد
+ والپیپر جدید میخوام ؟!
تهیونگ سر تکون داد و ماسکش رو در آورد تا چهره اش توی عکس بیوفته
+ چرا درش آوردی ؟؟؟؟ الان حالت بد میشه !
جونگ کوک با نگرانی پرسید و گوشی رو کمی پایین آورد
تهیونگ شونه ای بالا انداخت و لبخند زد_ قرار نیست که با ماسک ازم عکس بگیری ؟ ... زودباش بنداز سریع بزنمش
و ژست کیوتی گرفت و لبخند دندون نمایی زد
( تقریبا اینجوری )
جونگ کوک بعد از تنظیم دوربین و انداختن عکس مورد نظرش ، گوشی رو توی جیبش گذاشت و به طرف تهیونگ رفت
قبل از اینکه تهیونگ ماسکش رو بزنه ، بوسه محکم و طولانی ای روی لب هاش گذاشت و بعد عقب تر رفت
اما تمام عاشقانه هاشون با شروع صحبت بکهیون به هم ریخت :/
: ایش ایش ایش ... وسط طبیعت هم از هم نمیکشین بیرون ؟؟؟؟ توی طبیعت این تنها چیزیه که کیف میده
و به طرف چانیول برگشت و اون رو روی زمین پرت کرد که صدای داد چانیول هم بلند شد
: یااااااااه ... بک مگه مریضیییی ؟؟؟؟!؟!
بکهیون لبخند معصومی زد و بوسه ای روی گونه ی چانیول گذاشت
میسونگ هم با حالتی که انگار چندشش شده باشه ، به هردو زوج نگاه میکرد و عوق میزد
: وات د هک ؟؟؟ ... جلوی یه بچه ی معصوم اینا چه کاریه ؟؟؟
و اینبار چانیول بود که برای صحبت پیش قدم شد
: باور کن من در حال حاضر به معصومیت تهیونگ ، بیشتر از تو اعتقاد دارم !
جونگ کوک هم پشت حرفش شروع به حرف زدن کرد
+ تنها جمله ای که واقعیت نداره ، جمله ایه که اسم تو و معصومیت کنار هم توش باشه ! :/
میسونگ سعی کرد از خودش دفاع کنه
: بکهیون شی ... شما همونی نیودید که از ۱۷ سالگی به چانیول اوپا میداد ؟؟؟ ( دوستان منظورش شکلاته 🙂 )
میسونگ با احساس خطر ، پا به فرار گذاشت
بکهیون هم هین بلندی کشید و دنبال میسونگ راه افتاد: فقط وایسا دستم بهت برسه !!! ... دختره ی پر روووو
تهیونگ و جونگ کوک اما با بیخیالی تمام روی سبزه های نشسته بودن و از حضور هم لذت میبردن :)
دست هاشون رو به هم چفت کرده بودن و تعیونگ سرش رو به شونه ی جونگ کوک تکیه داده بودفارق از شلوغی و سر و صدای دور و اطرافشون ^که شامل جیغ و داد های بکهیون و تیکه های میسونگ بود^ به منظره ی جلوشون ذول زده بودن
: هویییی کرکس های عاشق ... بیا یه چیزی کوفت کنید ! ...
بکهیون داد زد و به خوراکی های روی ماشین اشاره کرد
جونگ کوک هم متقابلا داد زد+ کرکس عمته !!!
اما تهیونگ آروم خندید و بلند شد
_ ممنون ... اومدیم بکهیون شی !
بعد به سمت ماشینشون رفتن ...
اوکی فقط به عشق اونایی که به پارت قبل ووت دادن آپ کردم :)
به خصوص فلیکسی عزیز 💜من امروز موهام رو زدم و مثل سِگ پشیمونم T_T
شبیه کیوی شدم 😔
لاو یو آلللللل 💜🥺
YOU ARE READING
𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎
Randomخلاصه : '' جئون جونگ کوک '' و '' کیم تهیونگ '' دو پسر که بدون هیچ حسی به همدیگه ، مجبور به ازدواج قراردادی و خیلی کار های دیگه میشن ولی چی میشه اگه در پایان تمام سختی هاشون ، عشق بزرگی نسیبشون بشه ؟ و در آخر شاید اون ازدواج ، بهترین اجبار عمرشون رو...