𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎 : Part 20

547 46 22
                                    

همه شربت هاشون رو برداشتن و قصد خوردن داشتن که با صدای زنگ در متوقف شدن ...

جونگ کوک آروم بلند شد و سمت در رفت و بازش کرد

چی ؟
چینچایو ؟؟
ریلی ؟؟؟

وات ... د ... فاک ...

چیزی که میدید رو باور نمیکرد !

اون که دختر عمه اش نبود ، بود ؟

°°°

چوی بالام

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

چوی بالام

سن : ۲۶ سال

خصوصیات :

خیلی حسود
دروغ گو
توی بچگی خیلی آسیب دیده
دختر بدی نیست اما یکم بد جنسه
چون توی بچگی اذیت شده با همه بدی میکنه اما ذات مهربونی داره
حساس و زود رنج

°°°

+ ب ... بالام ؟؟؟

جونگ کوک با بهت زمزمه کرد و به دخترِ خنده رویِ ، رو به روش نگاه کرد

: سلام کوک ! انتظارم رو نداشتی درسته ؟؟ ... خب فهمیدم ازدواج کردی و آدرس خونت رو از عمو گرفتم ... دلم برام تنگ نشده بود ؟؟؟؟

تهیونگ آهنگ رو خاموش کرده بود و حالا چشم های منتظرِ همه به در دوخته شده بود

تهیونگ آروم جلوی در رفت با با دختر زیبایی مواجه شد که قدش یکم از خودش کوتاه تر بود

_ آممم ... کوکی ایشون کیه ؟؟

با تردید پرسید و به بالام خیره شد

جونگ کوک بالاخره به خودش اومد و بزاقش رو قورت
ترس همیشگیش برگشته بود و حالا نمیدونست چطور باید با تهیونگ رفتار کنه

برای اینکه بالام به چیزی شک نکنه ، به طرف تهیونگ برگشت و اخم کرد

+ برو داخل تهیونگ !!

با تحکم گفت و دوباره به طرف دختر عمه ی فتنه اش برگشت

+ بیا داخل بالام ... برو داخل اتاق تا بیام و صحبت کنیم !!

و به تهیونگ که هنوز گیج بود نزدیک شد و آروم کنار گوشش زمزمه کرد

+ لطفا به بچه ها بگو برم ، بعدا یه بار باهاشون قرار میزاریم ... ولی بزار اومونی ( جه این ) بمونه و مراقبت باشه ! ... الان واقعا فرصت مناسبی نیست !!!!

𝚄𝚗𝚞𝚜𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎 Where stories live. Discover now