19. بهم ریختگی

33 2 3
                                    

هنوز یک روز مونده بود تا تولد جونگکوک. و فکر می‌کنم که جونگکوک دیگه از دست من بخاطر گیر دادنای الکیم ناراحت نیست و فراموشش کرده. وای چرا هنوز راجب تولدش هیچی نگفته؟ یعنی قرار نبود تولد بگیره؟ آخه فردا تولدشه و من حتی کادویی براش نگرفتم...

با ورود جونگکوک به داخل اتاق سرمو آوردم بالا و از افکاراتم بیرون اومدم.

"جیمین اومده"

+خب؟

"خب نداره دیگه..."

+ادامه نداره؟

"عا چرا"

+هواس پرت!

"(با یه لبخند مصنوعی) هواسمو جمع میکنم ببخشید...از شرکت magnolia دارن میان تا نمونه کارارو ببینن. امیدوارم قرار داد ببندین."

+آره منم همینطور. ولی بدون مدل خانوم؟

"تو فکرش نرو مطمئنم جور میشه"

+اهوم

بعد مکالممون سرشو انداخت پایین و قبل از اینکه از در خارج بشه جیمین جلوش ظاهر شد. باهم سلام احوال پرسی کردن و جونگکوک رفت.

+سلام جیمینا

_سلام قشنگم. حالت چطوره؟

برای لحظه ای توی جام خشک شدم. قشنگم؟
زبونم توی همچین لحظه هایی بند میاد چون خیلی غیر منتظره هست.
جیمین‌ بدون اینکه هیچ علاقه ای از سمت من ببینه بی قید و شرط محبتشو نشون میده...و گاهی اوقات فراتر.
همینطور که صحبت میکردیم بحث تولد حونگکوک اومد وسط:

+فردا تولد جونگوکه ها...

_چیزی راجبش نگفت؟

+نه! واقعا نگران شدم.از بعید بود این آدم پر انرژی یهو انقدر بره توی خودش اونم وقتی تولدش نزدیکه...
ولی باید براش یکاری کنیم. نمیتونم اینجوری ببینمش...

_یعنی چی نمیتونی اینجوری ببینیش؟(با یه لحن تند)

+خب همکارمه هااا

_اینجوری که تو میگی از یه همکار خیلی بیشتره. مثلا میخای براش چیکار کنی؟ اون چیکارته که باید انقدر برات مهم باشه تولدش؟

+جیمین ترمز کن یه لحظه(با تعجب) من احساس میکنم اون از دستم ناراحته و دوست ندارم ببینم تو خودشه اونم روز تولدش که برای هر آدمی روز تولدش مهمه...

_هه(با نیشخند) پس جونگکوک هم مهم شده برات نه؟

تا خواستم جوابشو بدم در باز شد و جونگکوک اومد داخل و هنوزم با همون چهره ی توهم رفتش گفت که از شرکت رسیدن و برای خوش آمد گویی بریم پایین.
با جیمین سریع سوار آسانسور شدیم و پایین رفتیم.
دو تا آقا و یه خانوم که بهشون می‌خورد مدیر یا کارشناس باشن با یه خانوم و یه آقای دیگه که یه تبلت مثل جونگکوک دستشون بود و مطمئنن کارکن هاشون بودن وارد شدن.
بعد از کلی خوش آمد گویی به طبقه ی سوم، اتاق جلسات رفتیم. جونگکوک هم که کار بلد بود روی مانیتور بزرگ بهشون نمونه کار ها رو نشون داد. اونا هم از جیمین هم از عکاسی خوششون اومده بود و نحوه ی ارائه ی جونگکوک رو تحسین کردن.








FireflysWhere stories live. Discover now