دفتر دوم | پرونده‌ها

266 7 7
                                    

یادداشت نویسنده: 


یکسال پیش بخش جدیدی از این کتاب را تحت عنوان "دفتر دوم" شروع کردم که به دلایل بسیاری ناتمام ماند. 
از آنجایی که زمان زیادی گذشت و مقدار زیادی هم از فضای رمان فاصله گرفتم، تصمیم به تغییر مسیر دفتر دوم گرفتم. و نتیجتاً چند پارت از دفتر دوم حذف شد. 

از اینجای قصه به بعد، با نظم بهتری به انتشار این قصه خواهم پرداخت و به نظرم در مقایسه با ورژن قبلیِ دفتر دوم، داستان قوی تری خواهد بود. 

- مستر آلن، جولای 2023


پرونده اول: نگار


بهش گفته بودم: «تا کِی؟ خودت هم نمیدونی تا کِی قراره زیر این و اون بخوابی؟»
گفته بودم: «تکلیفت رو روشن کن، کیمیا» و این دختر فقط در جواب بغض کرده بود و چشماش پر از اشک میشد. هرچند خودم هم تصورش رو نمیکردم که لختِ لخت بشونمش روی تخت معاینه و ازش همچین چیزهایی بپرسم. این جنده‌ی تازه‌کار رو درست شش هفته‌ی پیش سارا چوبینه پیشِ من اورده بود. همون میسترسِ مولتی میلیونری که بخاطر تنبیه و تربیت وحشیانه‌اش خیلی شهرت داشت. تازه دکتر هم بود. ولی بجای دارو و مراقبت، با درد و سخت‌گیری‌های عجیب غریبش درمانت میکرد. فلسفه‌ی مریضی توی کله‌اش می‌چرخید و هرکسی رو که میتونست، به چنگ خودش مینداخت تا اصلاحش کنه. یکجور طرز فکرِ هیتلری. "یکجور" هم البته نه. واقعاً. باید بدونِ هیچ شوخی و اغراقی نوشت که میسترس سارا، در هر مقیاس مدیریت و هدفش، یه دیکتاتورِ کامل و بی‌نقصه. یه موجودِ کاملاً سالم، که هیچ موضوعی براش با ارزش تر از اهداف شخصیِ خودش نیست.

سر این ماجرا هم بهم گفته بود: «من توی این چند روزِ آینده یه سفر کاریِ مهم دارم. ولی این دختر باید کنترل بشه. جلوی خراب‌کاریاشو بگیر، مراقب باش که باز نیوفته دنبال پسرهای دانشگاه؛ و در کل هفته به هفته چِکِش کن. یه چکِ کامل. اگه هم لازمه چیزی بخوره تجویزش با خودت. مشکلی هم ندارم بفرستیش اینور اونور واسه آزمایش. ولی دارو کارِ من نیست. فقط نظر شخصیم اینه که انگاری نیازه یه کم بهش برسی. آخرِ ماه هم منشی‌ام رو میفرستم باهات حساب کنه. فقط رکسانا ... خواهشاً ... چشم از این برندار.»

من فقط یک کلام گفتم: «برای خودته؟»
«نه. ولی چاره‌ی دیگه‌ای هم نداره. روز و شبش دست خودش بود این چند وقت. منتهی دیگه خیلی واضحه که باید مرتب بیاد پیش من. تا روزی صد و هشتادتا اسپنک هم کار کردم باهاش. ولی فعلا باید سکس آنال رو یاد بگیره. باکره هم هست ... حواست باشه.»

سارا چوبینه عادتش بود دنبال کِیس‌های آسیب پذیر بره. می‌گشت و می‌گشت تا بالاخره یه دختر تر و تمیزِ از همه‌جا بی‌خبر پیدا میکرد، و وقتی روی یکی زوم میشد، دیگه هیچ راه فراری از چنگ و مصیبتش وجود نداشت. این رو من بارها به وضوح دیده بودم. از هزار و یک روش پیچیده استفاده میکرد تا طرف رو به بیمارستان خودشون بکشه. قانعش میکرد که مریضه. و کیمیا هم بدجوری قانع شده بود.

Mistress Roxanne Diaries | خاطرات میسترس رکساناKde žijí příběhy. Začni objevovat