"2"

1.3K 262 52
                                    

از همون وقتی که پسرک رو روی تخت سفید رنگ درازکش کردن و به دست و پاهاش دستبند زدن، در اتاق انتظار شیشه ای ایستاده بود.

دید که چطور تن زخمیش زیر پارچه سفید رنگ پوشیده شد و صورت معصوم و بی گناهش زیر ماسک اکسیژن قرار گرفت.

تمام مدت نگاهش به پسری که عجیب باعث بی قراریش میشد ، دوخته بود و چیزی از توضیحاتی که متخصصان و پزشک ها می گفتند، متوجه نمیشد.

یا متوجه میشد و درک نمی کرد...

تنها نگاهش به پسرک بی هوش دوخته شده بود.

گیج بودن نگاهش ، بررسی هایی که تنها با حرکات ساده سرش انجام میداد، تقلا های نصفه نیمه اش، همه و همه برای تهیونگ تازگی داشت و باعث نگرانیش میشد.

وقتی نگاهش در نگاه آبی رنگ و نمدار جونگ کوک گره خورد، احساس کرد قلب منجمد شده اش به یکباره آتش گرفت و بعد دوباره یخ بست.

اون نگاه آبی رنگ پر از حرف بود.
مملو از التماس بود.
التماس برای کمک.
برای رهایی...

نگاه سرشار از حرف پسرک توانایی قطع آن ارتباط چشمی سوزناک رو از تهیونگ می گرفت.

داشت در آبی نگاهش غرق میشد که فریاد گوش خراش پر دردی بلند شد. دید که نگاه آبی رنگ پر از ترس ، کنجکاوی و نگرانی شد و تقلاهای ریز قلب تپنده اش از آن فاصله هم پیدا بود.

جونگ کوک سر کج کرده بود به سمت منبع صدا اما تهیونگ نه...

می دانست که این فریاد، فریاد شکست است.
زنگی که خبر از یک مرگ دیگر می داد.

صدایی که به مرد شیک پوش می فهماند دوباره جان یک موجود دیگر را بخاطر آزمایشاتشان گرفتند.

تنها برای چند لحظه چشم هاش رو بست و فشار کمی به پلک هاش آورد. نفس عمیقی گرفت اما شش های یخ زده اش هیچ واکنشی نشان ندادند.

فریاد بعدی و بعدی...

همه باعث سردردی میشد که حسش نمی کرد!

چشم هاش رو باز کرد و دید پسرک چگونه تقلا میکنه.

حرف های تکنسین های آزمایشگاه را می شنید.

«پس اسمش جونگ کوکه.یه امگا نر»

دوباره نگاهش در نگاه پسرک گره خورد. ترسیده بود و کمک می خواست اما کاری از دست تهیونگ جز فشردن ناخن هایش به کف دستش بر نمی آمد.

سوزن وارد رگ جونگ کوک شد اما دردش را تهیونگ کشید.

آماده بود تا جان دادن پسرک را تماشا کند بلکه بعد بتواند با خنجر نقره کاری شده اش، مرگ رو به خودش هدیه بده.

تهیونگ بریده بود.

خسته بود و انگیزه ای برای ادامه دادن این راه پر از مرگ نداشت.

VAMP | Omega Where stories live. Discover now