"6"

1.1K 190 150
                                    

با رفتنشون تهیونگ آهی کشید و موهای نمدارش رو با دستش به بالا هدایت کرد.

«فکر کردن میخوام باهاش رابطه داشته باشم؟ تو ذهنشون چی میگذره واقعا...»

دوباره روی تخت دراز کشید و اینبار تا خواست حرکتی انجام بده، نگاهش در دو تیله مشکی رنگ گره خورد.

جونگ کوک با مظلومیت و چشم هایی پاپی طور به مرد نگاه می کرد و تهیونگ احساس کرد خلع سلاح شده!

آب دهانش رو بزور قورت داد و برای راحتی بیشتر امگا کمی ازش فاصله گرفت.

اون پسرک به طرز عجیبی کیوت و معصوم به نظر می رسید!

برای مدتی تنها صدای بوق بوق دستگاه ها در اتاق شنیده می شد و اون دو نفر تنها در چشم های همدیگر خیره بودن؛جونگ کوک با نگاهی مشکی رنگ و پر از سوال و تهیونگ با نگاهی عسلی و آغشته به گرما!

عطسه بلند و یهویی تهیونگ، امگا رو از جا پروند و آلفا با عذاب وجدان جلوی دهانش رو گرفت.

چندبار پلک زد و با دیدن ریکشن کیوت امگا به آرامی خندید: متاسفم...بی اراده بود... راستش یجورایی این اولین عطسه تو زندگیمه!

ابروهای جونگ کوک بالا پریدن و لب هاش از هم فاصله گرفت تا برای اولین بار در اون مدت، حرف بزنه: ابلین؟

با شنیدن صدای گرفته و لحن نامفهوم اما شیرینش با تعجب و کمی اخم گلوش رو ماساژ داد.

سعی کرد گلوش رو صاف کنه.
حالا که تصمیم به حرف زدن گرفته بود، نباید اینطوری میشد.

دوباره تلاش کرد: عا...عا...عاااا...اِاِع...ا.. بلین ... ابلین... ااااببببوولیییننن!

با دیدن ناتوانیش در واضح حرف زدن اخمش شدیدتر گره خورد و بدون توجه به تهیونگ متعجب ، به پشت خوابید و با خیره شدن به سقف تلاش کرد تا کلمات رو بخش بخش ادا کنه.

همزمان با انگشت های رنگ پریده اش هم بخش کردن حروف رو اجرا می کرد: م-ن... من... ژونکوک... ژو-ج-نک ... ژونک..کوک...ژونک-کوک...

حرصی از اینکه نمی تونست اسم خودشو به درستی تلفظ کنه، دست به سینه و با لبی آویزان و اخمی کیوت به گوشه اتاق خیره شد.

تهیونگ با ابرو های بالا رفته، دهانی باز مانده و نگاهی غرق در نگرانی به پسری که داشت برای تلفظ درست اسم خودش تلاش می کرد ، خیره بود.

البته با هر تلاش ناموفق امگا، لبخند کوچکی گوشه لب آلفا جا خوش می کرد و در دل برای وجه کیوت پسر ضعف می رفت.

گلویی صاف کرد و به آرامی جونگ کوک رو صدا زد اما پسرک آنقدر غرق در تلفظ درست اسمش بود که متوجه نشد.

اینبار آلفا کمی بلندتر اسم پسر رو بر زبان آورد و تکان ریزی به تن امگا داد: جونگ کوک

امگا با اخم واضحی به سمت تهیونگ برگشت .

VAMP | Omega Where stories live. Discover now