"27"

483 88 136
                                    

زن مشکی پوش سراسیمه اما در کمال وقار، به سمت اتاق رییسش قدم بر می داشت.

کیف چرم مشکی رنگی که حاوی چند فرم و مدارک مختلفی بود رو در دست چپش گرفته بود و با دست دیگرش، به گوشی اش چنگ زده بود.

با رسیدن به اتاق چند تقه به در زد و منتظر ماند.

+ بیا داخل

در رو باز کرد و وارد فضای شیک و شیشه کاری شده ی اتاق شد.

مرد شیک پوشی که رییسش به حساب می آمد ، روی صندلی مشکی رنگ و پشت میز قهوه ای سوخته قرار گرفته وسط اتاق، نشسته بود و برگه های زیر دستش رو امضا می کرد.

زن بعد از احترام مقابل میز و در سکوت ایستاد تا زمانی که صدای ملیح و در عین حال جدی رییسش در حلزونی گوش هاش پیچید: چیشده لایلا

زن گلویی صاف کرد و گوشی درون دستش رو روی میز گذاشت: از کاخ کیم یا قصر لونا تماس گرفتن...همسرتون جواب دادن و گفتن این رو به شما برسونم

مرد خوش سیما با کنجکاوی گوشی رو از روی میز برداشت و لایلا ادامه داد: مثل اینکه در جشن شب گذشته، یه نفر خودش رو به جای شما معرفی کرده

ابرو های مرد به آرامی بالا پرید: بجای من؟ اونا هم متوجه نشدن؟

نرم و با تاسف خندید: یه مشت احمق

به صندلیش تکیه داد و نگاهش رو به منظره پشت دیوار شیشه ای اتاقش داد: خب.. حالا چه خبر شده ؟

زن از کیف چرم مشکی همراهش، چند عکس و یک روزنامه به همراه آیپد بیرون کشید و همه رو به ترتیب مقابل رییسش روی میز گذاشت: به نظر میرسه اون شب یک نفر به قتل رسیده... شین سه مرده قربان

ابرو هاش با پوزخند بالا پریدند: میدونستم آخر خودشو به کشتن میده

نرم زمرمه کرد و به سمت لایلا، زن خوش اندام با موهای دم اسبی قهوه ایش، برگشت: یه اتفاق مهمتر افتاده...درست میگم؟

لایلا آیپد رو روشن کرد و تصویر دو پسر روش نمایان شد. همزمان اطلاعاتی از هردو نفر هم زیر عکس ها نمایش داده شد.

مرد آیپد رو برداشت و پا روی پا انداخت. این حرکتش یعنی به توضیح بیشتری نیاز داره و لایلا شروع به حرف زدن کرد: همسرتون تایید کردن که اون شب شما تو جشن حضور داشتین!... گفتن بهتره با این فرمون جلو برین و بعد من رو فرستادن دنبال کسی که خودش رو جای شما جا زده بود

با احترام به آیپد اشاره کرد: جئون جونگ کوک... نمونه آزمایشی که از ژن شما بهشون تزریق شده کسی بوده که خودش رو به جای شما جا زده

ابرو های دال اینبار با خنده سرگرم کننده ای بالا پرید: جالب شد...چطور متوجه شدید؟

+ از طریق دوربین کارگذاشته شده در عینک شین سه قربان

VAMP | Omega Where stories live. Discover now