"10"

985 166 41
                                    


تهیونگ نگاهش رو از جونگ کوک ساکت اما خندان گرفت و به ورودی بار پر زرق و برق داد.

نمای بیرونی بار ترکیبی از رنگ های سبز و مشکی بود و وایب سلطنتی خاص اما اسپرتی رو به بیننده می داد.

ماشین رو در ورودی پارکینگ نگه داشت و نگاهش رو به جونگ کوک دوخت.

لبخند روی لب هاش به رگ های آلفا لذت تزریق می کرد: چرا لبخند میزنی کوک؟

جونگ کوک با خنده خرگوشی به سمت تهیونگ برگشت و مثل اون به بالشتک صندلی، سرش رو تکیه داد.

تیله های براقش رو به چشم های عسلی تهیونگ دوخت و با لحنی که بخاطر هیجان درونش دوباره لنگ می زد، حرف زد: شون... من جاعیژه تو شودم(چون من جایزه تو شدم)

لبخند عمیقی روی لب های تهیونگ نشست: این خوشحالت میکنه؟

جونگ کوک در جواب سر تکان داد و آلفا نفس عمیقی از ترکیب فرمون هاشون کشید: امشب...ینی فکر کنم امشب تنها شبیه که میتونم شجاعت به خرج بدم و خواسته همیشگیمو بیان کنم

جونگ کوک اخم ریزی کرد: چه...حاسته ای؟(خواسته ای)

تهیونگ لبش رو لیسید و ماشین رو به سمت پارکینگ ساختمان روند: به موقعش میگم عزیزم

گونه های جونگ کوک کمی رنگ گرفتن اما با سرفه تو گلویی نگاهش رو از تهیونگ گرفت و به بیرون داد.

ماشین رو در جای خالی بین دو اتومبیل دیگه پارک کرد و هردو پیاده شدن.

سوییچ رو به پیشخدمت داد و به سمت جونگ کوک حرکت کرد.

دست امگا رو گرفت و فشار ریزی بهش وارد کرد. به تیله های براقش خیره شد و با لبخند و تاکید روی کلماتش حرف زد: تا وقتی که به جایگاه رزرو شده برسیم، دستمو ول نکن. نمی خوام یه پسر خوشگلو تو این بار گم کنم و افسرده شم. باشه؟

امشب تهیونگ بی پرده حرف می زد.
همین هم باعث شد جونگ کوک کمی به آلفا نزدیک و در گوشش به آرامی پچ پچ کنه: تهلونی لفتی تو لات؟(تهیونگ رفتی تو رات؟)

ابرو های آلفا کمی بهم نزدیک شدن و به سمت پسر چشم گرد برگشت: چطور؟ چیزی حس کردی ؟ من از تایمم خیلی نگذشته که...نرفتم تو هیچ راتی کوک

جونگ کوک دوباره روی پنجه کفشش بلند شد و در گوش تهیونگ زمزمه کرد: همش یه شیزایی میدی که فکل میکنم لفتی تو لات(همش یه چیزایی میگی که فکر میکنم رفتی تو رات)

خنده تهیونگ بخاطر شیرینی و گیج بودن پسرک بلند شد و بدون جواب دادن، امگا رو به سمت در ورودی اصلی بار کشید.

دو پیشخدمت مشکی پوش با شناختن کیم تهیونگ، در شیشه ای ضد صدا رو از دو طرف باز کردن و صدای بلند موسیقی به گوش اون دو رسید.

پیست رقص پر از رقصنده بود و نورپردازی سالن بزرگ و تجملاتی ، هرکسی رو به وجد می آورد؛ درست مثل جونگ کوک.

VAMP | Omega Where stories live. Discover now