light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED

4

-خب این دنده ی تغییر وزنش هرز شده… بین 15کیلو تا 30کیلو رو نمیگیره… یعنی رو اینا کار نمیکنه

سرش رو تکون داد و جعبه ی ابزارش رو باز کرد.

-حلش میکنم… نگران نباشید آقای هاردی

تام طبق عادتش ضربه ی محکمی به شونه اش زد…هی اون ورزش کار نیست و طبیعیه که چهرش از درد جمع بشه.

-کامان زین ...اونقدری پیر نیستم… فقط تام صدام کن

برای زین هم راحت‌تر بود… کی بود که ندونه اون چقد زود با همه صمیمی میشه.

مشتش رو سمت تام گرفت:

- اوکی رفیق

تام خنده ای کرد و مشت بزرگش رو به مشت زین کوبید.

بند انگشت هاش سر شد ،خودش رو تو دلش لعنت کرد که سر شوخی رو با تام باز کرده بود.

لبخند دردناکی زد و انگشت هاش رو مالید و کم کم سرگرم تعمیر شد.

از بچگی سه تا کار رو عالی انجام میداد،اولی اینکه انگار مغزش برای یادگیری موزیک ساخته شده بود و دومین مورد مهارتش تو بیرون ریختن دل و روده ی وسایل و سرپا کردنش به بهترین حالت و خب… سومیش هم اینکه اون میتونست تو هر شرایطی خیلی قشنگ و عمیق بخوابه و این یک نعمت هم محسوب میشد.

نگاهش گه گداری به زنا و مردای خیس از عرق دور و اطرافش می افتاد… دلش میخواست بدونه مگه این آدما سرکار نمیرن که این موقع روز اینجان و بی دغدغه مشت و لگد پرت میکنن?

نمیدونست ساعت دقیق چنده!
ساعت مچیش بخوابیده بود و هنوزم گوشی نگرفته بود و قاعدتا حالا حالا ها هم نمیتونست بخره و داغ دیدن عکس بلا حدید و دوست پسرش روی دلش مونده بود.

نمیتونست از نایل بخواد تا گوشیش رو قرض بده تا اون عکس رو ببینه… باورش سخت بود توی سال 2017 کسی گوشی جاوا دست بگیره ولی این چیزیه که نایل بود.

پسر ساده ی ایرلندی که بزرگترین حرکتش بلوند کردن ساقه ی موهاش بود و البته کی باورش میشد اون پسر با بدن بدون لکه اش یک تتو آرتیست سرشناس و دستیار دی جی هون کلاب باشه.

و اینم نمیشد نادیده گرفت که از 10 دختری که اونو میدین 8 نفرشون برای دیدن دوبارش سر و دست میشکستن.

پسر بلوند معصوم یا یه تتو آرتیست فاکر?
حقیقت این بود که هیچوقت نمیشد نایل رو دقیقا تحلیل کرد.

صداهای توی سالن براش جالب بود…صدای ضربات محکم مشت و لگد و گاهی زمین خوردن مبارزا توی دوتا رینگ موجود تو سالن… صدای نفس های قوی… صدای رقص پا هایی که ریتم داشت… با ریتم رقص پای زنی که سمت چپش بود سرش رو تکون میداد و نا خودآگاه بیت باکس آرومی رو باهاش هماهنگ کرده بود.