47 again

4K 511 66
                                    


-ولی من نمیخوام تو بیای

زین با اخم غلیظ ولی لحن بچگانه و تخسی گفت و پاش رو به زمین کوبید درحالی که دست هاش رو کنار تنش مشت کرده بود.

-اصلا مهم نیست لاو… من دارم میام داخل و تو نمیتونی جلوم رو بگیری

لیام با بدجنسی گفت و سوییچ رو توی دستش چرخوند و ماشین رو دور زد و از جلوی زین رد شد.

زین با ناباوری چشم هاش رو گرد کرد و دنبال اون پسر که با قدم های بیخیال سمت در استدیو قدم میزد راه افتاد و جلوش ایستاد و کف دست هاش رو روی سینه ی لیام گذاشت…

-لیام تو تمرکز منو میگیری… خواهش میکنم عزیزم

لیام برای ثانیه ای ایستاد و زین امیدوارتر نگاهش کرد،اما لیام اینبار خندید و دستش رو گرفت و همراه خودش سمت در استدیو کشید.

-من اونجا میشینم و گوش میکنم و نگاهت میکنم… این غیر قابل تغییره عزیزم باهاش کنار بیا

زین که دیگه راهی برای بیرون فرستادن لیام نداشت به ناچار انگشت هاش رو دور دست لیام پیچید و پوفی کشید و وارد شد.

-هی زین…اوت سلام پین

نیک با صدای بلندی زین رو صدا زد و نزدیک اومد و با یک دست دوستانه اونو تو آغوشش کشید،البته بدون اینکه متوجه بشه دست دیگه ی زین توی دست لیامه… دوبار پشت زین کوبید و بعد خودش رو عقب کشید و با عقب اومدنش نگاهش به دست های چفت شده ی اونها افتاد و ابروهاش بالا پرید.

-واو… زین?

نیک با لبخند متعجبی پرسید و با چشمش به دست هاشون اشاره کرد… انگار اینبار نوبت زین بود که شجاعت به خرج بده پس دست لیام رو بیشتر فشار داد و با لبخند گفت:

-دوست پسرم… لیام

چشم های نیک تو کسری از ثانیه به بزگترین حالت خودش در اومد.

-واااو… پسر باورم نمیشه… هولی ف… نه نه… معذرت میخوام… تبریک میگم… اگه دمی بشنوه…

نیک جمله ی آخر رو با خنده سمت زین گفت و بعد هردو خندیدن.

-ممنونم…

-ممنونم نیک…

زین و لیام هردو تشکر کردن و بعد همراه نیک وارد تنها دری که توی راهرویی که نیک منتظرشون بود وجود داشت شدن.

به جز نیک ،استیو که دفعه ی قبل هم با زین کار کرده بود و دو مرد دیگه که زین نمیشناختشون ولی حدس میزد از طرف کمپانی باشن هم توی اتاق فرمان استدیو بودن.

زین با تک تک اونها دست داد ولی لیام به سلام و تکون دادن سرش اکتفا کرد.

بعد از صحبت هایی که لیام حتی یک کلمه اش رو هم نفهمید ،زین وارد استدیو شد و لیام رو کنار نیک و استیو تنها گذاشت و اون دوتا مرد هم رفتند.

light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETEDWo Geschichten leben. Entdecke jetzt