Chapter 18

2K 583 575
                                    

# رسیدیم آقا...

با صدای راننده ی تاکسی، چشمهاش رو باز کرد و از پنجره به بیرون نگاه انداخت... با اطمینان از درست بودن آدرس، بعد از حساب کردنِ کرایه، از ماشین پیاده شد و به سمت رستوران حرکت کرد...

دلیل دعوت شدنش برای صرف شام در این رستوران، توسط دوست پسرش رو نمیدونست و صبح در جواب درخواستش فقط تونسته بود موافقت کنه! با اینکه به شدت خسته بود ولی احساس خوبی داشت... این اولین باری بود که معشوقه اش درخواست وقت گذرونی در بیرون از خونه رو کرده بود و همه ی این ها برای پزشک جوون نشونه ی خوبی داشتن...

به محض ورود به رستوران، هوای گرم پوست یخ صورتش رو نوازش و حس خوبش رو چند برابر کرد... همزمان با باز کردن گره ی شالگردنش، با چشمهاش دنبال شخص مورد نظرش میگشت که یکی از کارکنان رستوران مقابلش ایستاد:

# خوش اومدید... رزرو داشتید؟!

پسر قدبلندی همراه با لبخندی که بر روی لبهاش داشت پرسید و بکهیون بلافاصله سرش رو تکون داد:

- بله... دنبال آقای پارک چانیول میگردم...

# اوه بله... منتظرتون هستن... لطفاً همراهم بیایید...

بعد از این حرف، کارکن رستوران جلوتر به راه افتاد و بکهیون هم به دنبالش حرکت کرد...

رستوران شیک و تمیزی بود و فضای دنجی داشت... تِم و رنگِ مشخصی نداشت و در واقع از تمامی رنگ ها برای دیوارها استفاده شده بود، اما همه ی رنگ ها ملایم و آرامش بخش بودن... میزهای شیشه ای با فواصل زیادی از هم قرار داشتند و کاملاً نمایانگر توجه صاحب رستوران به حفظ حریم شخصی مشتریانش بود... صندلی های ساده ی چوبی سفید رنگ هم حس خوبی القا میکردن... همه چی در یک جمله عالی به نظر میرسید و پزشک جوون دوستش داشت...

خیلی زود، به طبقه ی دوم رستوران و قسمتی که یکی از میزها در کنار دیوار شیشه ای رستوران قرار داشت و مَردی پشت اون نشسته بود، رسیدن... پسری که همراهِ پزشک جوون بود با تعظیم کوچیکی عقب نشینی کرد و برای رسیدگی به باقی کارهاش رفت...

بکهیون در حالیکه لبخند محوی به روی لب داشت با قدم های شمرده، بدون گرفتن نگاهش از پشتِ معشوقه اش به جلو حرکت کرد و بعد از ثانیه های کوتاهی در مقابلش ایستاد...

خیلی زود با نگاهش تیپ مَردِش رو آنالیز و برای بار هزارم تحسین کرد... چانیول در اون کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید که با کراوات همرنگ کتش آذین شده بود و البته بکهیون هم قبلاً چندین بار اشاره کرده بود که این تیپ و استایل مورد علاقشه، حسابی میدرخشید... و بخش نفسگیر ماجرا هم موهای مشکی پسر بلندتر بود که به سمت بالا شونه شده و چهره اش رو مردونه تر و جذابتر کرده بود...

برای اولین بار، "پارک" تیپ مورد علاقه ی "بیون" رو زده بود!

His eyes [Completed]Where stories live. Discover now