Part 16

344 51 8
                                    

تاپ: یعنی چی همینجوری رفت؟
فوی: اون با عجله رفت و به کسی چیزی نگفت
تاپ: شاید واسش کاری پیش اومده..چدا الکی اینقدر بزرگش میکنید؟
فوی: میدونی... خیلی نگران بود
تاپ: باشه حالا. ببینم چه خبره.. فعلا باید قطع کنم.. فوی: منو بیخبر نزار
گاس: چی شده؟ واسه وین اتفاقی افتاده؟
دریک با نگرانی به تاپ نگا میکنه
تاپ: نه اون برنامه داره ولی برایت انگار یچیزیش شده..صبر کنید من الان میام.. باید با مایک تلفنی حرف بزنم
دریک با تعجب به گاس نگا میکنه
دریک: مایک؟؟؟؟
گاس: وای دوست من تو خبر نداری؟
دریک: چیو؟
آروم به دریک نزدیک میشه
گاس: دوست پسرشه
دریک میخنده
مکالمه تلفنی

مایک: هی عزیزم
تاپ: سلام .. چه خبر؟
مایک: سر کارم خودت که میدونی
تاپ: ممم از برایت چه خبر؟
مایک: برایت؟ با وینه
تاپ چیزی نمیگه
مایک: نیست؟
تاپ: ببین.. مایک.. نمیخوام نگران بشی.. ولی فوی میگه برایت با عجله و ترس از شرکت رفته
مایک: کجا رفته؟
تاپ: نمیدونم.. به کسی چیزی نگفته..فقط انگار.. یجورایی نگران بوده
مایک: الان بهش زنگ میزنم
................

تاپ: بچه ها من باید برم
گاس :چی شده؟
تاپ: فقط یکم نگران برایتم..
دریک: باهات بیایم؟
تاپ: نه.. خودم میرم.. بعدا میبینمتون
تاپ ازونجا میره با عجله دوباره به مایک زنگ میزنه
تاپ: مایک
مایک: اون جواب نمیده..نگران شدم
تاپ: به داداشم زنگ بزنم؟
مایک : صبر کن لوکیشنشو نگا کنم.................اون.....چرا
تاپ: چیشده؟
مایک با تعجب: اون ...داره میره روستا
تاپ: چی؟اونجا چرا؟ نکنه اتفاقی واسه بابا مامانش افتاده؟
مایک: نمیدونم.. من.... باید برم ببینم چی شده
تاپ: منم میام
مایک: صبر کن.. برایت داره بهم زنگ میزنه
.. تاپ: ماا..
مایک گوشیو قطع میکنه و تاپ رو با کلی نگرانی منتظر میزاره
....................

وین: خسته نباشید
پی اید: تموم شد.. بریم؟
وین به اطراف نگا میکنه و بازم برایتو نمیبینه
وین: برایت برنگشت؟
پی اید : بهتره ما بریم
وین: کجا بریم؟پس برایت
فوی: برید خونه اونم برمیگرده
وین به فوی و پی اید نگا میکنه
وین: چیزی شده و به من نمیگید؟
اونا همچنان ساکتن
وین گوشیشو در میاره تا به برایت زنگ بزنه که یهو گوشیش زنگ میخوره
مکالمه تلفنی

وین: هی تاپ
تاپ: وین باید ببینمت
وین: الان نمیتون...
تاپ با نگرانی: برایت
وین بدنش سرد میشه
وین: برایت؟ برایت چی؟
تاپ : باید ببینمت
وین: اتفاقی واسش افتاده.. ؟اون کجاست
وین به فوی و پی اید نگا میکنه
وین: شما چه مرگتونه.. برایت کجاست؟
فوی: ما نمیدونیم.. اون با عجله ازینجا رفت.. فقط گفت مواظبت باشیم و..
صدای مایک پشت تلفنه که داره وینو صدا میزنه
وین: مایک تو با تاپی؟
مایک: وین
وین: مایک چی شده
مایک : من الان تو راهم
وین: راه کجا ؟مایک ساکت میشه
وین: خواهش میکنم بهم بگو
مایک: یه ویدو واست میفرستم نگا کن... بهت زنگ میزنم
وین آروم به گوشیش نگا میکنه..ویدو رو باز میکنه.. وین: اونا.. پدر و مادر برایتن.... چرااا.. لعنتی .... کثافتا.. اونا رو گرفتن؟
وین پاهاش سست میشه و رو صندلی میشینه
پی اید: چی شده؟
وین: همش بخاطر من لعنتیه
....وین با عجله بلند میشه و پی اید و فوی دنبالش میدون
دم در که میرسه مایکو میبینه
وین: مایک تو... اینجا چیکار میکنی؟ الان باید پیش برایت باشی؟
مایک: بهتره سوار ماشین بشی.. باید ازینجا بریم
وین: چی؟ داری شوخی میکنی مایک.. برایت به ما احتیاج داره
مایک به اطرف نگا میکنه : میشه لطفا سوار شی وین.. اینجا جای اینکارا نیست.. مردم دارن نگا میکنن
فوی: راست میگه وین.. همه دارن نگا میکنن
وین سرشو میندازه پایین وبا عصبانیت سوار ماشین مایک میشه
..................مکالمه مایک و برایت

Im here for youWhere stories live. Discover now